۱۳۹۷ آبان ۶, یکشنبه

✳️ اسدالله علم


عکس: علم با شاه در کیش




حدود 25 سال پیش برای نخستین بار یادداشت‌های اسدالله علم منتشر شد. این یادداشت‌ها، در ابتدا در 6 جلد در داخل کشور نیز منتشر شد. پدرش اسدالله علم از وفاداران به رضا شاه، و در دوره او، مدتی وزیر بود. خود او نیز از تیرماه 41 تا اسفندماه 42 نخست‌وزیر بود، سپس رییس دانشگاه شیراز (دانشگاه پهلوی) شد و تا سال 47 رسماً این پست را در اختیار داشت. پاییز سال 45 نیز با حکم محمدرضا شاه وزیر دربار شد و تا تابستان 56 عهده‌دار این مسئولیت بود. او فروردین سال 57، در سن 59 سالگی به دلیل بیماری درگذشت. یادداشت‌های او مربوط به دوره وزرات دربار اوست. 20 سال بعد از انتشار نخستین بار این یادداشت‌ها، بخش گمشده آن نیز در قالب جلد هفتم (به ترتیب زمانی: در اصل جلد اول) منشتر شد. اخیراً انتشارات مازیار این هفت جلد را در دو جلد قطور منتشر کرده است. این ناشر با کاستن از فاصله سطرها و اندازه فونت حروف، 3000 صفحه قبلی را به حدود 2400 صفحه رسانده است.

علینقی عالیخانی که دوست اسدالله علم بوده، این یادداشت‌ها را ویرایش کرده  و مقدمه‌ای بسیار با ارزش بر آن نوشته است.

علم درباره علت نگارش این یادداشت‌ها توضیح داده که «خیال دارم یادداشت‌های سی سال زندگیم را با شاه بنویسم اگر وقت و عمری باشد… وصیت می‌کنم که مبادا خدای ناکرده این یادداشت‌ها را در موقعی که شاهنشاه و من یا یکی از ما زنده باشیم منتشر کند، یا خدای ناکرده موقعی که کوچکترین خطری برای رژیم در بر داشته باشد.» اما ده روز بعد می‌نویسد: «دفترچه یادداشت قبلی را در بانک یونیون سوئیس به امانت گذاشتم و به دخترم توصیه کردم که قبل از پنجاه سال دیگر، یعنی به طور قطع بعد از درگذشت من، آن را چاپ نکنند. همچنین قبل از درگذشت ارباب عزیزم که امیدوارم خداوند مرا قبل از او از دنیا ببرد. چون زندگی بدون او برای من مفهومی ندارد. دیگر اینکه اگر خدای نکرده رژٰیم تغییر کرد که نخواهد کرد، آن وقت دخترم می‌تواند اگر زنده بماند، این یادداشت‌ها را منتشر کند.»

پیش‌تر بی‌بی‌سی گزارش کرده بود با چاپ مجلدهای پیشین این خاطرات، بسیاری از هواداران پادشاه پیشین نارضایتی خود را از انتشار و برملا شدن اسرار خصوصی پادشاه و وزیر دربارش ابراز کردند و حتی نسبت به اصالت یادداشت‌ها تردید روا داشتند، عده‌ای نیز ویراستار را متهم داشتند که در بخش‌هایی با حذف و گزینش خلاف امانتداری عمل کرده است. با گذشت ایام عملا آشکار شد عالیخانی جز حذف نام برخی از افراد زنده که متصف به صفت‌هایی شده و یا اسراری از آن‌ها فاش گردیده، ویرایشی در کار نیاورده است. علینقی عالیخانی خود در زمان آغاز این یادداشت‌ها، وزیر اقتصاد دولت هویدا و دوست نزدیک اسدالله علم بود و بعد‌ها به ریاست دانشگاه تهران منصوب شد و سرانجام مدیریت یک بانک و چند موسسه بزرگ اقتصادی را به عهده گرفت.

مسعود بهنود در این باره نوشته است: «دوران ده ساله‌ای که اسدالله علم در مقام پراهمیت وزارت دربار شاهنشاهی ایران در جریان اکثر تصمیم‌گیری‌ها و دلشوره‌های پادشاه بود و هشت‌ماه بعد از انتصاب به این مقام عالی نوشتن روزانه را آغاز کرد، همان دورانی است که قدرت سیاسی و تصمیم‌گیری‌های نظامی و اقتصادی در دست محمدرضا شاه پهلوی، مخدوم اسدالله علم متمرکز بود و از قضا پررونق‌ترین زمان اقتصاد و خدمات شهرنشینی هم در تاریخ معاصر ایران محسوب می‌شود.»

با سینا سعدی بسیار موافقم که نوشته: «تصوير رایج از اسدالله علم در جامعه ايرانی، پيش از انقلاب و تا پيش از انتشار کتاب يادداشت‌های علم، تصوير «چاکر جان‌نثار» و «غلام خانه‌زاد» و «سگ آستان» بود. انتشار کتاب يادداشت‌های علم در دهه هفتاد شمسی، اين تصوير را بر هم زد و از او چهره ديگری ساخت؛ چهره‌ای که شايد همتايی در بين رجال دوره پهلوی برای آن نتوان يافت.»

این روزها با شوقی فراوان، و حیرتی ناشی از ابعاد «غریب» شخصیت اسدالله علم و واقعیت رخدادهای پشت پرده دربار، یادداشت‌های او را می‌خوانم. تصمیم دارم از این یادداشت‌ها بیشتر بنویسم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر