اول: بارها گفتهام، و در مجالی هم (وقتی که سهامداران و غنیمتخواهان
ستاد انتخاباتی روحانی در زنجان، جمشید انصاری را محاصره کرده بودند و اُرد میدادند)
نوشتم که زنجان هیچگاه استانداری با رزومهای درخشان و قویتر از جمشید انصاری به
خود ندیده است و احتمالا نخواهد هم دید. همان موقع هم دلایلش را نوشتم (جای تکرارش
اینجا نیست). الان هم باز بر همین عقیدهام. این فقره را نوشتم تا بروم سر اصل کار
و یک نقد!
.
دوم: استاندار زنجان در نخستین نشست خبری خود بعد از رسانهای
شدن خبر آزارجنسی ندا، در این باره موضعگیری کرده است. من این موضعگیری را به دو
بخش تقسیم میکنم؛ بخش منطقی آن و بخش حیرتانگیز آن! در بخش نخست این گفته را میپذیریم
که رسانه و مردم در استخدام کلمات برای گزارش حال و رویداد، باید به بار حقوقی
کلمات توجه داشته باشند، میپذیریم که آیین دادرسی برای حفظ حقوق شاکی و متشاکی
است و باید روال قانونی طی شود، میپذیریم که فضای رسانهای استان، ضعفهای گاه به
شدت جدی و حتی ساختاری دارد که شاید امید "اصلاح" را ناامید، کند اما
در دیگر سو، تخطئه رسانهای کردن ماجرای آزار ندا به این بهانه که گزارش این رخداد،
به نام "زنجان" تمام شده و نه روستای قرهمحمد در بزینهرود خدابنده،
حیرت و سوالبرانگیز است که واقعا جناب استاندار نگران چیست؟
جمشید انصاری گفته است: «بعضا فکر میکنیم، نامآور شدن ولو
به قیمت بدنامی چیز خوبی است، ما نباید به قیمت دادن هزینههای زیاد شهر خودمان را
سر زبانها بیندازیم، شهرهایی که عاقلانه رفتار میکنند این کار را نمیکنند، این اتفاق
(آزار جنسی دختر دانشآموز توسط معلم) در بزینهرود افتاده ولی خبر رسانهها به نام
زنجان کار شده، هر چند ممکن است در داخل خبر به نام بزینهرود هم اشاره شده باشد اما
تیتری که کار شده به نام زنجان کار شده در حالیکه شهر زنجان هیچ نقشی در این حادثه
نداشته و ولی آدمهایی که هیچ احترامی برای شهر و مردم خود قائل نیستند و یک اتفاقی
که در جای دیگر روی داده به نام زنجان منتشر میکنند، نباید توقع داشته باشند که قضاوت
کشور روی این قضیه خوب نخواهد بود روی بحث
کاهش گردشگری نیز موثر خواهد بود ... شورای شهر وظیفه دفاع از هویت، حرمت و از پاکی
مردم این شهر را عهده دارد.»!
در همین چند جمله، وی نیتخوانی کرده (رسانهای کردن خبر
برای شهرتجویی بوده!)، تهمت زده («آدمهایی که هیچ احترامی برای شهر و مردم خود قائل
نیستند»)، شوخی جالبی کرده (رسانهای کردن این رویداد، روی بحث گردشگری موثر خواهد
بود) و تحریک کرده (شورای شهر را)!
.
سوم: دغدغه اگر لکه دار شدن نام زنجان است، استاندار محترم
باید بدانند:
الف) هنوز رکورد خرداد 87 جستجوی نام "زنجان" در اینترنت
شکسته نشده؛ همان روزهایی که یک استاد دانشگاه زنجان در خلوت آن کار دیگر با
دانشجویی دختر کرده بود. این را سرویس "ترند گوگل" شهادت میدهد؛ ادعایی
توخالی نیست. کدام تحقیق و کدام شواهد نشان داد این ماجرا کل شهر زنجان را زیر
سوال برد؟ از قضا آنچه خاطرها را آزرد عطوفت نسبی با آن مدرس دانشگاه و درشتی با
دانشجویان معترض بود.
ب) گناه مردم روستاها و شهرهای دیگر استان چیست که نام استانشان با نام مرکز استان یکی است؟ بعید است
استان زنجان بهشت باشد (یا بشود) و هیچ رخداد تلخی در آن رخ ندهد، با این حال اگر
اصراری هست که همه خبرها، خبرهای خوب باشد و زنجان همچنان در پروپاگاندای
"پایتخت شور و شعور حسینی" شناور باشد، اسم استان را تغییر بدهند که
فردا اگر در قریه قرهمحمد، خبر بد دیگری بود، اسم مرکز استان ملکوک نشود؛ که
سرمایهها و گردشگرها فرار نکنند.
.
چهارم: مگر همه کسانی که دست هنرمندان و خبرنگاران را برای
گزارش واقع امور جامعه بستهاند (در همه جای عالم) چند بهانه دیگر غیر از
"منع سیاهنمایی" داشتهاند؟ این البته که نفی رعایت قانون و التفات به بار
حقوقی کلمات نیست.
.
پنجم: به جای چنین حاشیهپردازیها، دولت اعلام کند برای حمایت از دختری آسیبدیده از دختران این
سرزمین به واسطه رفتار یکی از کارکنانش، چه کرده است؟ دختری که خانوادهاش شکایت و
فغان را بر لالمانی ترجیح دادهاند.
.
.
پ.ن: اینک آیا دلیل بیعملی برخی رسانههای استان در پوشش خبری پرونده ندا، روشنتر نشده است؟!
.
پ.ن: اینک آیا دلیل بیعملی برخی رسانههای استان در پوشش خبری پرونده ندا، روشنتر نشده است؟!
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر