آیتالله جنتی لب مرز سقوط و رای نیاوردن متوقف شد؛ اقبالی که با شیخ محمدیزدی و آیتالله مصباحیزدی همراه نشد. رهبری برای نخستین بار در نقد نتیجه یک انتخابات، از این بیاقبالی، تعبیر به "خسارت" کرد. کسی اما یقین برده بود که انتخاب رییس مجلس خبرگان، رابطهای مستقیم با پیام انتخابات در پایتخت خواهد داشت وقتی "داور" انتخابات (و ار قضا(!): رییس جدید)، بینگرانی، بسیاری از "رقبا" را از گردونه بیرون رانده بود؟ از این منظر در این دو روزه، بسیار نوشته شد، همانطور که از درستی "رای دادن"، حتی وقتی رقابت یکطرفه است. بگذریم که خوشحالی از رییس شدن آیتالله جنتی، شانه میزند به فرحناکی از برنده شدن تیم والیبال بزرگسالان در برابر تیم "جانبازان"؛ به همان اندازه قابل تامل! ولی از حکایت این دو روزه، یک نکته دیگر انگار که مورد توجه نبوده؛ یا کمتر بوده و درباره آن صحبت شده، و آن این که گو رقیب آیتالله جنتی، نه آیتالله امینی یا آیتالله شاهرودی که مثلا کسی بوده که گاهی، جایی، در خلوت حتی، از ابرویی بالای چشم ولایت گفته و نوشته! یعنی که آن همه دایره رقابت تنگ است که وقتی شخصیتی چون آیتالله امینی رای نمیآورد و کسانی هلهله سر میدهند، اصل ماجرا به حاشیه میرود؛ این که ببینید دایره نظام و انقلاب چرا و کی این همه تنگ شد. تاریخ از این دایره و حلقههای بسته قدرت، و مدام بستهتر، و عواقب آن، حکایتها دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر