شکر خدا جز کسانی هستم/شدهام که دیدن لیست کتابهای نخوانده و فیلمهای ندیده، حالشان را خراب میکند؛ تا اینجا، یعنی که پنجاه درصد راه را رفتهام!
.
دیروز، جمعه آخر امرداد، خواندن دو کتابی را که زیر دست دارم ("افق" از پاتریک مودیانو و "اصول روزنامهنگاری" از بیل کواچ و تام روزنتیل) متوقف کردم تا چند فیلمی را که از دو هفته قبل از دوست عزیزی امانت گرفته بودم، تماشا کنم. حالا شنبه است و من با خوشحالی بر این باورم که جمعه خوبی بود به دلیل دیدن 4 فیلم خوب؛ و چه بسا خیلیخوب.
اول Biutiful را دیدم؛ با همین املا (انگلیسیاش میشود Beautiful – زیبا)؛ یک فیلم اسپانیایی نامزد اسکار. بعد Lila says (لیلا میگوید) را؛ یک فیلم فرانسوی. A short film about Love (یک فیلم کوتاه درباره عشق) از لهستان و سر آخر The great Gatsby (گتسبی بزرگ) از آمریکا.
خیلی سختم میآید درباره فیلمها بنویسم؛ از تنهایی و رنج در Biutiful، از اندیشهی اندیشهبرانگیز لیلا در Lila says، از زیباییهای کمنظیر بصری در A short film about Love، و از امید گتسبی بزرگ تا آخرین لحظه حتی وقتی قرار نیست کسی در مجلس ترحیم باشد. اندکی پیشتر Interstellar را دیده بودم (به "بین ستارهای" ترجمه شده)؛ یک فیلم تخیلی درباره داستان جستجوی سیارهای دیگر برای زندگی، درباره زمان و درباره درک درست و قابل اعتماد عشق؛ با یک موسیقی بسیار زیبا، و همین طور Mad Max: Fury Road (مکس دیوانه: جاده خشم) که انگار همه حرفش این بود: همیشه راه فرار، دور شدن نیست!
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر