(1)
قاضی مرتضوی از اتهام معاونت در قتل و ارائه گزارش خلاف واقع در پرونده کهریزک، تبرئه شد.
حکم قاضی مطاع است؛ اما چرا خیلیهایمان بغض داریم؟ این گران نیست؟
.
(2)
12 سال قبل که زهرا کاظمی (خبرنگار) مقابل زندان اوین بازداشت، و چند روز بعد جنازهاش تحویل خانواده شد، سعید مرتضوی دادستان تهران بود. او مدعی شده بود کاظمی سکته مغزی کرده. آن موقع محمدحسین خوشوقت، که خواهرش همسر مصطفی خامنهای (فرزند آیتالله خامنهای) است، مدیر کل مطبوعات خارجی وزارت ارشاد بود. وقتی دید مرتضوی دارد مدام درباره ماجرا دروغ میگوید، یک نامه نوشت به رییس وقت مجلس (کروبی). در این نامه توضیح داد که چطور قاضی مرتضوی با تهدید به او دیکته کرده بود که راجع به زهرا کاظمی چه بنویسد و بگوید و چطور شخص مرتضوی سربرگ وزارت ارشاد را جعل کرده بود؛ «دادستان محترم تهران، درخواست كرد تا متن را ببيند. پس از مطالعه آن، به گونهاي شگفتيآور درخواست كرد تا آنچه او ميگويد، بنويسم! در پاسخ به او گفتم كه اگر علاوه بر خبر درگذشت، اطلاعات جديدي از خانم كاظمي دارد، بگويد تا خود، آن گونه كه صلاح ميدانم نگارش كنم. ايشان، موارد متعددي را از جمله «اظهار كسالت مشاراليها نزد بازجويان وزارت اطلاعات» و «فوت به علت سكته مغزي» را مطرح كرد تا پس از تنظيم متن مصاحبه از سوي اينجانب و هماهنگي نهايي با وزير محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي (مسجد جامعی)، در اختيار ايرنا قرار گيرد. پيشنويس مصاحبه، از سوي اينجانب آماده شد. در اين پيشنويس، آنچه آقاي مرتضوي گفته بود، به نقل از خودش بازگو كرده بودم. نقل قول بدين شكل، مورد مخالفت آقاي مرتضوي قرار گرفت. در نهايت، با اصرار ايشان، پذيرفتم كه نام دادستان حذف و به جاي آن از عبارتهايي چون «مراجع قضايي ذيربط»، «طبق اطلاع» و «مراجع قانوني»، استفاده شود. نام آقاي مرتضوي به عنوان منبع خبر را بدان جهت حذف كردم كه ايشان اظهار نمود: اين روزها فشار بر روي من زياد است، با ذكر نام من در مصاحبه شما، فشار بيشتر ميشود. در مرحله بعد، اتفاق شگفتآور ديگري افتاد، آقاي مرتضوي پيشنويس تنظيم شده از سوي اينجانب را به مسئول دفتر خود داد تا بر سربرگ وزارت ارشاد- كه در اختيار ايشان بود - تايپ شود! اين برگ، به ابتكار شخص آقاي مرتضوي و از طريق كپي كردن سربرگي تهيه شد كه متعلق به معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد بود و متن مصاحبه نخستين اينجانب روي آن تايپ گرديده بود.»
.
(3)
مرتضوی کارگردان شوی محاکمات فلهای معترضان به روند انتخابات در تابستان 88 بود. رییس قوه قضاییه که عوض شد، مرتضوی بلافاصله از دستگاه قضایی کشور بیرون رانده شد (بیتردید یکی از اقدامات همیشه ستایشبرانگیز آملی لاریجانی همین کار بود. شاهرودی که ده سال قبلتر وارد دستگاه قضا شده بود، مرتضوی را از منصب قضاوت تا دادستانی پایتخت ارتقا داده بود. شاهرودی گله داشت که قوه قضاییه را به مثابه یک ویرانه تحویل گرفته). سعید مرتضوی از قوه قضاییه که بیرون رانده شد، آغوش گرم احمدینژاد را در قوه مجریه آماده استقبال از خود دید. این دو چنان به هم نزدیک شدند که در دسیسهای مشترک، از یکی از برادران لاریجانی فیلم مخفی تهیه کردند. چرا احمدینژاد در پی حفظ مرتضوی درون نظام بود؟
.
(4)
در زندانی در همین حوالی، زندانیان، گروهی شکنجه شدند و چند نفرشان مردند. آیا اگر فرزند روحالامینی در کهریزک کشته نشده بود، پرونده این زندان هولناک جدی گرفته میشد؟ ... تازه با این وضع، یعنی جدی گرفته شده مثلا؟!
پدر محسن روحالامینی همان موقع گفته بود: «فردی به دفتر کار من زنگ زد و به من گفت، شما که از مسئولان هستید و دارای پاسپورت سبز نیز میباشید، چرا سراغ پسرتان را نمی گیرید. گفتم من دو هفته است که به دنبال اویم و هیچ کس از وی خبری نمی دهد. او به من گفت به شما تسلیت عرض می کنم. من فکر کردم که می خواهد بلوف بزند و مرا بترساند، بعد دیدم که نشانی محلی را که باید به دنبال او بروم را می دهد. راه افتادم و به پزشکی قانونی رفتم. مشخص شد که فرزندم را وقتی که گرفته اند مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و او را مجروح کرده اند. جنازه اش را که دیدم متوجه شدم که دهانش را خرد کرده اند. فرزندم انسان صادقی بود. دروغ نمی گفت. مطمئنم هرچه از او سؤال کرده اند، درست پاسخ داده است. آنها احتمالاً نتوانسته اند، صداقت او را تحمل کنند و وی را به شدت، کتک زده و زیر شکنجه کشته اند. با عنایت مسئولان پرونده پزشکی او را مطالعه کردم، محل فوت او را لاک گرفته بودند. مشخص شد که بعد از مجروح شدن، به او نرسیدهاند تا خون او عفونی شده و دچار تب شدید بالای ۴۰ درجه گردیده و از شدت تب، دچار بیماری مننژیت شده است. او را ساعت سه و نیم بعد از ظهر چهارشنبه به عنوان فرد مجهول الهویه به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و صبح روز پنج شنبه جسد او را به سردخانه تحویل می دهند. آنها، پس از یک هفته، ما را در جریان قتل فرزندم، قرار دادند. برای تحویل جسد، از ما تعهد گرفتند که شکایتی از کسی نداریم.»
مرتضوی یک بار با این استدلال که آقای روحالامینی میتوانست از ارتباطات خود با آقای ضرغامی (رییس وقت صدا و سیما) استفاده کند و به دادستانی اطلاع دهد که فرزندش دستگیر شده، گفته بود: وی مسئولیت پدریاش را انجام نداده است.
همان موقع برخی وبسایتهای خبری نوشتند: «سعید مرتضوی توضیح نداده که پدران امیر جوادیفر و محمد کامرانی که دوست نزدیک و صمیمی آقای ضرغامی نبودند، باید از چه طریقی به مرتضوی اعلام میکردند که فرزندانشان دستگیر شده و نباید کشته شوند و آیا چون اطلاع ندادهاند باید فرزندشان در کهریزک کشته می شد؟»
.
(5)
احمد بخشایش اردستانی، که در مجلس گذشته عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس بود، گفته بود: «اگر مرتضوی مورد مؤاخذه قرار گیرد، نباید در آینده انتظار دفاع از نظام را از دیگران داشته باشیم.» او بیشتر توضیح داده بود: صحبت من این است که یک انتخاباتی سال ۸۸ برگزار شد. ناآرامیهایی به وجود آمد. یک عدهای در مقام مدافع و مسئول مثل قاضی و نیرویهای انتظامی از نظام دفاع کردند. اگر نظام از آنها دفاع نکند در آینده اگر مشکلاتی برای نظام به وجود بیاید دست جانشین آنها میلرزد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر