چشمهای تنگ، حتی تاب مجوز یک هفتهای حضور و فعالیت تیم
برنامهساز برای بخش جهانی (و نه بخش فارسی) بی.بی.سی را نداشتند و تا توانستند به
جوسازی علیه آن پرداختند. بزرگترین سازمان خبری جهان، بی.بی.سی، در ایران حضور
ندارد؛ این یک «واقعیت» است و «عجیب» هم میشود وقتی ضجههای رییس سازمان سابق صدا
و سیما را برای «آزادی بیان» به یاد بیاوریم وقتی که برای مدتی پخش برنامههای صدا
و سیما در بخشی از اروپا محدود شده بود!
.
آزادی بیان صدا و سیما در داخل کشور، اما و اگر و چون و چرا
ندارد؛ مخصوصا اگر هدف، تخریب و انهدام رقیب سیاسی جریان حاکم بر این سازمان عریض
و طویل باشد. این «نعمت آلوده»، به لطف «انحصار» حاصل شده اما آیا باعث شده که
رسانههای فارسیزبان ماهوارهای بیمخاطب بمانند؟! جواب به راحتی یک «نه بزرگ»
است. حالا «حتی» سردار نقدی هم متوجه شده که جمعآوری دیشهای ماهواره دیگر موثر
نیست.
.
آیتالله خامنهای همین هفته پیش خطاب به اعضای اتحادیهی
رادیو و تلویزیونهای اسلامی گفته بود: «در مقابلهی با امپراتوری خطرناک و مافیای
عظیم رسانهای که امروز در اختیار سرمایهداران و کمپانیهای آمریکایی و صهیونیستی
است، یک کاری باید انجام داد.»
«یک کاری» چه میتواند باشد؟ ممنوعیت فعالیت این رسانهها؟
این ممنوعیت حتی اگر تنها بخشی از آن «یک کاری» باشد که ذکرش رفت، تا کنون موثر
نبوده آنچنانکه بتواند جریان اخبار و اطلاعات را به طور تعیین کنندهای سد کند.
آیا باید شبکههایی با زبان مردم منطقه و جهان را تاسیس یا تقویت کرد؟ جذب مخاطب برای رسانههای
حکومتی و وابسته به دولتها نیز چنانچه سیاستهای منطقهای و جهانی آن حکومت و
دولت مورد نقد و مخالفت مردم باشد، دشوار خواهد بود.
سقوط اعتبار امثال CNN و ارتقای «الجزیره» بعد از حمله
آمریکا به افغانستان و عراق، عبرتآموز نیست؟ رخدادهای بعد از «بیداری اسلامی /
بهار عربی» به اعتبار و مخاطبان شبکههای فرامرزی صدا و سیما افزوده یا از آن
کاسته است؟
این البته یک سوی ماجراست؛ آن سوتر بیتابی عمومی رهبران
کشورهای اسلامی (به ویژه در خاورمیانه) در برابر نقد و مخالفت، رسانههای غربی را
در جذب مخاطب، به دلیل طرح نقد و مخالفتها
با اقبال مواجه کرده است. توفیق نسبی الجزیره بیش از آن که مرهون سرمایه و امکانات
سختافزاری آن بوده باشد، ناشی از گشودن نسبی درهای نقد علیه رهبران عرب منطقه
بود. آیتالله خامنهای نیز در سخنرانی برای اعضای اتحادیهی رادیو و تلویزیونهای
اسلامی، از «منعکس نکردن خواست مردم» به عنوان نشانهای از نشانههای امپراتوری
رسانهای استکبار یاد میکند. این درست است و می تواند چراغ راه برای جذب مخاطب
باشد. «در خلال سالهای دهه 90 میلادی، وقتی در دورهای تردیدها نسبت به رسانهها (در
آمریکا) به اوج رسید، در برنامهها شعارهایی مانندOn Your Side (طرف تو) و working4You (کار برای شما) دو شعار مشهور بود که در اخبار
تلویزیونهای محلی ارائه شد. با تحقیقات داخلی فرستنده در گروههای هدف و از سوی
پروژه اعتلای روزنامهنگاری، این شعارها به عنوان تاثیرگذارترین شعار ها انتخاب شدند.»
* به طور همزمان توجه داریم که صدا و سیمای جمهوری اسلامی نه تنها لزوما تابع رای اکثریت
مردم نیست بلکه گاه دقیقا بر خلاف آن عمل میکند؛ تقابل با دولت خاتمی و به خصوص
مجلس ششم، بارزترین رفتار این سازمان در مواجهه با اکثریت مردم بود. اگر تبعات میانمدت
و طولانیمدت بیتوجهی به خواست مردم در صدا و سیما جدی گرفته میشد، خود نظام اینک
با معضل گسترش مخاطبان شبکههای ماهوارهای روبرو نبود. پژوهشهای موسسه آیندهبان
از مسائل مهم کشور در سال جاری (94) نشان داد از بین 169 مسئله احصا شده مهم کشور،
«مصرف گسترده سریالهای ماهوارهای» در ردیف بیست و هشتم مسائل مهم قرار دارد؛
بالاتر از نگرانی برای تامین آب جهت مصارف کشاورزی و صنعتی یا قدرت خرید عمومی!
این پژوهش اذعان دارد: «بیش از هر چیز باید به تاثیرات گفتمانی ایدئولوژیک و
درازمدت سریالهای ماهوارهای توجه کرد که نقشی تعیین کننده در آموزش غیررسمی،
تغییرذائقهها و سلایق اجتماعی، دگرگونی در ارزشها و هنجارها و تحول سبک زندگی
ایفا میکنند.»
.
از این روست که به نظر میرسد اصلاح این رویه، کنترل و سپس
معکوس کردن جریان مخاطبان از داخل به خارج، به برنامهریزان و مدیرانی در حوزه
رسانه و صدا و سیما نیاز دارد که اگر هم هستند، فعلا کارهای نیستند و اثری جدی ندارند!
واضح است ایران برای رهبری ستاد مبارزه با مافیای جهانی رسانه، به تجربهای موفق
درون مرزهای خود نیاز مبرم دارد.
.
.
.
پ.ن: در برنامه دیشب (31 امرداد) خندوانه، سوال پیامکی،
درباره پدر داستاننویسی نوین ایران بود. گزینهها یکی سیدعلی جمالزاده بود و
دیگری بزرگ علوی! تصور این که از چنین افرادی در صدا و سیما به نیکی یاد شود سخت
است! بیتردید سیاهه اسامی ممنوع در صدا و سیما، سیاهه بلندبالایی است. مخاطبان صدا
و سیما، یاران دست چندم امثال مختار ثقفی را بیشتر میشناسند و با جومونگ الفت
بیشتری دارند تا با بزرگان فرهنگ و ادب خود به خصوص اگر این بزرگان،
افسار نظام سیاسی را بر گردن نداشته باشند. آیا اقدامی مشابه اقدام دیشب برنامه
خندوانه میتواند امیدوارکننده باشد؟
.
* اصول روزنامهنگاری، تالیف کواچ و رزنتیل، صفحه 103
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر