در پاکستان دهها مسلمان، مرد مسیحی و زن باردارش را به «ظن»
این که به قرآن اهانت کردهاند، زنده در کوره آجرپزی انداخته و کشتهاند. (+)
.
.
همه آنها که به صفت «مذهبی» و «ایدئولوژیک بودن» شناخته میشوند،
از دیرباز و کم و بیش به «نارواداری و نامهربانی» با دیگرانی که چون آنها نمیاندیشند و چون آنها
زندگی نمیکنند، شهره بودهاند و حالا، اگر راه تعارف بسته باشد، به سراحتی میتوان
اعتراف کرد که آنچه اسماش «بیداری اسلامی» شد یا «بهار عربی»، بر این آتش نامهربانی
و تنگ نظری میان مسلمانان دمیده و چهار سال بعد از آغاز بیداری اسلامی، با اطمینان
بیشتری میشود گفت که «امّت اسلام» از این خیزش نه تنها سودی که باید، نبرده، بلکه
ضررهای واضح دیده که دود آن دارد توی چشم همه جهان میرود.
.
«بیداری اسلامی / بهار عربی» شورشی علیه استبداد حاکمان
مستبد ِ مسلمان بود که تاکنون به کشتار دهها هزار مسلمان به دست یکدیگر منجر شده؛
در مصر مردم گرسنگی که کشیدند، دوباره به دامان کودتاچیهای دیکتاتور بازگشتند، در
لیبی هنوز سر تصرّف فرودگاه پایتخت موشک شلیک میشود و آدم میکشند، در عربستان و
بحرین، شیعیان آزار بسیار دیدند و میبینند، در یمن کلاشینکفهای روسی و جلیقههای
انفجاری القاعده هنوز قربانی میگیرد، بقای رژیم بعث در سوریه به بهای کشتار
صدهزار انسان و میلیونها آواره هم «تمام نشده» و هنوز این کشور روی آرامش ندیده.
دیکتاتورها تکثیر شدهاند، ریز شده و البته صریحتر در خونخواری.
اختلافات فرقهای به نحو فزایندهای زیاد شده؛ این که چه
کسانی پشت پرده هستند و یا نیستند، فرع این واقعیت تلخ است. محبوبیت ایران به
عنوان نماد جهان تشیع در کشورهای عربی سقوط کرده، حتی رفیق عمرالبشیر در سودان بساط
تشکیلات فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را در سایه توجهات به بیداری اسلامی برچیده و
وقتی ماشینهای حشری و آدمکشی موسوم به «داعش» گاهی سوریه را و گاهی عراق را شخم
میزنند و مدام مستند از شیعه و کُرد کشی رو میکند، همزمان گُم و کشته شدن پسرکی
در مهریز یزد (مرکز ایران) شایعه حضور داعش را در منطقه، بین مردم داغ میکند (+)
و وقتی هم از دخترک دانشآموز زنجانی خواسته میشود که روی وایتبرد درخواستاش از
حسن روحانی را بنویسد، مینویسید که «میخواهم اگر داعش به ایران حمله کرد، از ما
حفاظت کند.»(+)
.
باور میکنیم که توجه ناگهانی به رشد جمعیت در کشور از
تبعات «بیداری اسلامی» است؛ دلیل هر چه بود و هست، مردم از کم شدن نسبت جمعیت شیعیان
سخن میگویند. اینها نشان از احساس تهدید است. روزگاری که سینه سپر میکردیم و با
تکذیب همه کمکهای تسلیحانی و مادی به معارضان منطقه، از نفوذ و قدرت معنوی انقلاب
اسلامی در منطقه سخنها میگفتیم، احتمالا برای همیشه سپری شده؛ حالا مفتخر به عکسها
و گزارشهای افسانهوار از فرماندهی و حضور سردار قاسم سلیمانی هستیم که تبدیل به
نماد «دخالت نظامی در فراسوی مرزها» شده؛ یعنی همان چیزی که تا سالها تعبیر به
رفتاری «استکباری» میشد (قدری فشار به حافظه کفایت میکند).
.
نقشه منطقه تغییر کرده. خبرهای مدام به روز و نو شده از چپاول
وحشیانه بیتالمال در دوره احمدینژاد هم نمک مدام بر زخمهای ماست. این یعنی نقشه
سرمایههای مملکت بیشتر از آن چیزی که تصور میشد، تغییر کرده؛ همه چیز به ضرر ما مردم
انگار که تغییر کرده و میکند. هر خبر بد را با خبر بد بعدی، از یاد میبریم.
بدبختانه فاصله خبرهای بد، کم و کمتر و به تبع آن یک چیزهایی انگار دارد توی دل مردم
برای همیشه خراب میشود.
.
برای آرزوی این که کاش مسلمانها نخوابیده بودند، به قدر
طول تاریخ اسلام دیر شده. حالا باید آرزو کرد کاش مسلمانها «زنده» از خواب بیدار
شده بودند؛ نه مُرده.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر