اینها ایمیلهای رد و بدل شده بین امی و لئو است.
.
.
امی: ... من حتی یک بار سرم را نچرخاندهام تا حرکت هوای
ناشی از آن را شما حس کرده باشید، لئوی عزیز، از قرار معلوم از این بابت
"میا" از من جلوتر است، اصلا نمیخواهم بدانم که او تا چه حد از من به
شما نزدیکتر شده است.
.
یک دقیقه بعد
لئو: خوشحالم که شما استثنائا این را نمیخواهید بدانید.
.
پنجاه ثانیه بعد:
- خوب دیگر، میا چقدر به شما نزدیک شده است؟
.
دو دقیقه بعد:
- منوط به این است که نزدیک شدن برای هر کس چه معنایی دارد؟
.
پنجاه و پنج ثانیه بعد:
- میبینید لئو؟ جوابهای این مدلی هستند که باعث زحمت من در
هنگام نوشتن میشوند. شما میتوانید با کمال میل این را به اطلاع دوست من میا
برسانید. چه وقت او را دوباره میبینید؟ امروز؟
.
سه دقیقه بعد:
- نه، امروز من از طرف همکارانم به صرف غذا دعوت شدهام.
باید دیگر آماده شوم، آرزوی خوبی برایتان دارم امی.
.
چهل و پنج ثانیه بعد:
- و میا را با خودتان نمیبرید؟ بنابراین خیلی هم به همدیگر
نزدیک نشدهاید.
.
یک دقیقه بعد:
- اگر آرامتان میکند، نه آن قدر نزدیک.
.
چهل ثانیه بعد:
- بله آرامم می کند.
.
.
مفید در برابر باد شمالی / دانیل گلاتائور
ترجمه شهلا پیام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر