به
«هدف» و «وسیله» که میرسید، حتی اگر اهل این کار نباشید(!)، یاد «هدف وسیله را
توجیه نمیکند» میافتید؛ اینکه هدف هر چه قدر هم متعالی باشد، «وسیله» رسیدن به
آن، نمیتواند «هر چیزی» باشد.
در نمایشنامه
«راستان» (نوشته آلبر کامو / ترجمه سپیده نوروزی)، استپانِ انقلابی معتقد است اگر
سر راه کشتن دوک اعظم، دو کودک همراه او هم اگر که کشته شوند، اشکالی ندارد. میگوید
که «هیچ چیزی که بتواند به آرمان ما خدمت کند، ممنوع نیست.» همرزمان او مخالفاند.
او آنها را متهم میکند: «حقیقت این است که شما به انقلاب ایمان ندارید.» آننکوف
در مخالفت با او میگوید: «نمیتوانم به تو اجازه بدهم بگویی هر چیزی جایز است.
صدها نفر از برادران ما کشته شدهاند تا مردم بفهمند که هر چیزی جایز نیست.»
در
فعالیتهای سیاسی، البته قرائن و شواهد از «هدف وسیله را توجیه "میکند"»،
بسیار است (و اگر دقت کنیم در سبک زندگی شخصیمان نیز)؛ از دیر باز تا کنون و
احتمالا تا همیشه. چگالی این مسئله البته در انقلابها بیشتر است؛ جایی که انقلابیون
برای تحکیم اقتدار خود، بسیاری از مرزهایی را که شاید خود نیز گمان نمیبردند، در
مینوردند تا بمانند و «مسلط» بمانند.
یکی از آخرین نمونههای صریح و صادقانهی «هدف وسیله
را توجیه "میکند"»، مربوط میشود
به اظهارات امام جمعه مشهد؛ قدری بیشتر از دو ماه پیش آیتالله علمالهدی در تقبیح
عدم اتحاد اصولگرایان در انتخابات شورای شهر مشهد که در نهایت به پیروزی لیست
اصلاحطلبان منجر شد، گفته بود: «شما بروید زنای محصنه بکنید، عرق بخورید و انواع
فسق و فجور را بکنید بعد هم توبه کنید،
خدا شما را میبخشد اما این گناهی که شما در حال ارتکاب آن هستید که ممکن است
سرنوشت اسلام و مسلمین در دست غیر بیفتد حتی اگر تا روز قیامت انواع عبادتها را انجام
دهید، جهنمی مسلم هستید، زیرا خیانت به اسلام و مسلمین کردید.» (اینجا بحث بر سر این
نیست که چطور برنده شدن لیست اصلاحطلبان میتوانست خیانت به اسلام و مسلمین باشد
وقتی صلاحیتشان در نظام اسلامی برای کاندیداتوری تایید شده بود. سوال این است:
چنین رویکردی، اگر تئوریزه کردن «هدف وسیله را توجیه "میکند"» نیست، پس
چیست؟)
گذشته
از مصادیق، احتمالا همه ما باید زاویه دید خود را در مواجهه همزمان با «هدف» و «وسیله»
تغییر دهیم!
دکتر میرسپاسی
در کتاب «اخلاق در حوزه عمومی» (صفحه 87) به نقل قولی از گاندی اشاره میکند («هدف
همان وسیله است») و ادامه میدهد:
«استراتژی
تغییر، از هدف تغییر جدا نیست ... اگر هدف سعادتمندی بشر و حفظ شرافت اوست، در روشی
که اتخاذ میشود نیز اعتقاد به توانایی و حفظ شرافت انسان باید لحاظ شود. در پروژه
امید اجتماعی، عاملیت انسان نقشی اساسی دارد زیرا این پروژه انهدامی نیست و آن
برنامهریزی با پذیرش ضعف و قوتهای انسان بالفعل صورت میگیرد. درحرکتهایی مانند
انقلاب کامبوج، انقلاب فرهنگی چین و در شوروی سابق، با اِعمال پروژههای عظیم به
منظور تغییر بنیادین نظام گذشته ،جان و عزت میلیونها انسان پایمال شد. این پروژهها
به نیت حفظ شرافت انسان اجرا شدند ولی برای انسان انتزاعی. این انسان دوستها هیچگاه انسان واقعی را دوست
نداشتند و دلبسته مفهومی انتزاعی از انسان بودند. بنابراین برای خدمت به آن مفهوم
انتزاعی، دستاوردی جز رنج و مشقت نداشتند و خفتبارترین تحقیرها را به او تحمیل
کردند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر