جمعی از فعالان فضای مجازی کشور در شبکه اجتماعی گوگلپلاس متنی را خطاب به بشار اسد تهیه کردهاند و انتخاب سه باره او را برای ریاست هفتساله بر جمهور سوریه تبریک و شادباش گفتهاند. متن این نامه را میتوانید اینجا (+) بخوانید. وارد جزییات متن نامه نمیشوم، فقط تذکر این مقدار را واجب میدانم که کاش «لااقل» پیشنهاد کرده بودند برای رفع اتهام از ارتش و نیروهای امنیتی سوریه، کمیته حقیقتیاب و صالحی مسئول رسیدگی به جنایات جنگی منسوب به حامیان بشار اسد شود؛ اقدامی که معمولا برای اثبات علاقمندی به «حقمداری»، همیشه ضروری بوده است. (اگر این فقره در متن بود، من حتما آن را امضا میکردم فارغ از این که بر بعضی فرازهای نامه هم اشکال و انتقاد دارم).
.
پیش تر در این باره
نوشتم که این اقدام درخور ستایش است از آن رو که کسانی (ان شالله داوطلبانه) در
جهت تاکید بر برداشت خود از مسائل سوریه و ترویج باور خود، دور هم جمع شدهاند. در
عین حال نامهی سه سال قبل 200 پزشک ایرانی را به بشار اسد به یاد آوردم که از او
انتقاد کرده بودند و البته به بهانه این نامهنگاری، در اوّلین انتخابات نظام
پزشکی بعدی، رد صلاحیت شدند! (متنی که
نوشتم را اینجا (+) بخوانید).
.
واقعیت غیرقابل چشمپوشی این است که سوریه در سه سال اخیر به
پروندهای مهم در تاریخ دیپلماسی جمهوری اسلامی تبدیل شد؛ آن چنان که در صفحات
اخیر آن مستندانی واضحتر از قبل به دست میآید که نشان میدهد، چیزی به اسم «حقمداری»
اولویت نخست دیپلماسی ما نیست و ما نیز مثل همه، در بزنگاههای مهمی ناچار از
انتخاب بین "بد" و "بدتر" و حتی "بدتر" و "بدترین"
هستیم. این مرگ مطلقانگاری و احیای نسبیگرایی است که لازمه دنیای امروز شده و
البته هنوز دیگران را (قدرتهای استکباری را) به خاطر این دوگانگیها مذمت میکنیم!
.
اینک کسانی با قرابتهای سیاسی و فکری به نظام دینی مستقر
در ایران از ابقای بشار اسد شادمان هستند که وی به صراحت و دفعات بر شکست اسلام
سیاسی تاکید کرده، به چیزی به اسم بیداری اسلامی باور ندارد و آن را علنا «فتنه»
خوانده، خود مولود یک نظام شبهسلطنتی موروثی است و تنها سه سال قبل و در آغاز
اعتراضهای خیابانی بود که ناچار شد شرایط فوقالعاده 50 ساله حاکم بر سوریه را
معلق کند! تنها یک دیپلمات (در مقابل یک حقمدار) می تواند چنین واقعیت و رویکردهای
مهمی را زیر پتوی مصالح «ملّی» مخفی کند! این فقره در حالی است که مثلا سعی میکنیم
دفاع نظام سیاسی حاکم بر سوریه را از ادعای امارات متحده عربی علیه جزایر ایرانی
خلیج فارس جدی فرض نکنیم یا اساسا فراموش کنیم!
.
سخن این است: این مصلحتاندیشی به خودی خودی نکوهیده نیست.
نظام سیاسی حاکم و بسیاری از تحلیلگران و مردم چنین تشخیص دادهاند که بشار اسد و
شیوه زمامداری او - با همه تضادهایش با ارزشهای ستایش شده خود نظام - «خوب» است؛
دیگرانی هم که کم نیستند بر خلاف این نظر دارند و مثلا شعلهور شدن مردم علیه بعث
سوریه را معلول نظام استبدادی و موروثی آلاسد میدانند. این اختلاف نظر و تشخیصها
کاملا طبیعی است. حرف سر این است که وقتی کار به این جا میرسد به راحتی میتوان
مثلا رفتار آمریکای مدافع حقوق بشر و دمکراسی را در حمایت از کودتای پینوشه، یا
زمامداری آلخلیفه و آلسعود در چهارچوب منافع ملی خیلی راحت درک کرد! این پلشتی ضمیمه شده به منافع ملی است که در همه جای دنیا حق و حقیقت را (و از آن جمله دفاع از ستمدیده را) به راحتی قربانی
میکند. حالا ثابت شده که ما هم فرق چندانی با دیگران نداریم. پای منافع ملی که وسط بیاید، برای بشار اسدی که اسلام
سیاسی را شکست خورده میداند، نامهای می نویسیم سیاسی، که با آیه قرآنی شروع میشود!
.
از این به بعد لطفا، راحتتر از قبل، تا میتوانید وقتتان
را برای حقمداری و شعاری مثل «دفاع از مظلومان عالم» در حوزه دیپلماسی هدر ندهید،
یا مثلا نگردید ببینید کجا آمریکا از حقوق بشر گفته ولی دارد از اسراییل ستمکار
پشتیبانی تام و تمام میکند.
.
ما همه دیپلمات شدهایم؛ داغیم و خبر نداریم.
.
در گوگل پلاس (+)
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر