هجوم ِ – تا کنون – موفقیتآمیز داعش به عراق، لبخند ناشی از پیروزی بشار اسد را در انتخابات، بر لبان بسیاری خشکانده. فارغ از این که انتخابات در سوریه تا چه حد «انتخابات» بود، قرائت «داعش»ـی از اسلام، اساسا باور به رأی مردم و دمکراسی را توصیه و توجیه نمیکند که تصور کنیم داعش اگر انتخاباتی را هم ببرد، باز دست به قلع و قمع نزند، اقلیت را محترم شمارد یا بخواهد اهل مدارا باشد یا کاری بکند که بشود دوباره از راه صندوقهای رأی کنارش زد! بسیاری بسیار گفتند که جنگ ویرانگر در سوریه، تبدیل به جنگ نیابتی قدرتهای منطقه شده و چنین جنگی پرواضح است در مرزهای سیاسی و جغرافیایی محصور نمیماند، و نمانده. این وسط میخواهد بهانه سربازگیری، تنش فرقهای باشد یا مذهبی یا هر چیز دیگری!
.
داعش برای وحشت آمده، دولت مستقر نخواهد شد هر چند بسیاری
جان و مال خواهند باخت. داعشیها میروند با زمینهایی سوخته پشت سرشان اما آن چه
ظواهر امر به آن کمک نمیکند، امید به نابودی و اضمحلال آن مرام و عقیدهای است که
«خود را اسلام ناب میداند» و سهم اکثریت مردم را در تعیین حاکم و مقررات جاری در
جامعه، عملا و صریحا به هیچ میگیرد. طعم مسموم این ایده که در دل و دستان خود مرگ
و خشونت را علیه دیگراندیشی روا میداند و می دارد، برای ما و در کشورها ما نیز آشناست؛ جریانی به راحتی از آن دفاع میکند و قدر هم میبیند؛ رأی مردم را نهایتا تزیین «حکومت الهی خودمون»
دانستن، تعبیری جز این دارد؟!
.
چنین مرام و عقیدهای که اگر رشد کند، به کمتر از خفقان و
مرگ دیگری که تسلیم مطلق نیست، رضایت نمیدهد؛ با تیر و توپ و بمب نه تنها در دراز
مدت مضمحل نمیشود که چه بسا جنگسالاران بیوجدانتری را تحویل دنیا میدهد، آنان
که میکشند، تا به بهشت بروند، و کشته میشوند که باز به بهشت بروند؛ این یعنی خشونتهای
مذهبی و گورهای بیشتر؛ این یعنی ارتجاع به روزگاری که نمایندگان خدا!، روزگار عالم و آدم را سیاه میکنند و همه
را به زور شلاق به بهشت میخوانند.
.
راه چاره برای طولانی مدت، تقابل فرهنگی و عالمانه، ترویج رواداری
و تساهل و تسامح، تقویت اقتصاد کشورهای
اسلامی، زمینی کردن تدبیر امور مملکت یا
هر چیز دیگری که باشد یا نباشد، متهم کردن بیمحابای کشورهای همسایه و دمیدن بر
کوره دشمنی، تحقیر و تحدید پیروان مذاهب دیگر، شهوت مدیریت و رهبری بر جهان و
منطقه را در سرپروراندن از فرط خودشیفتگی، و خود را ترجمان اسلام ناب تلقی و
وانمود کردن؛ نیست که نیست؛ که اگر بود در طلیعه هزاره سوم، چنین فزاینده مسلمان
به دست مسلمان هلاک نمیشد و شهرها یک به یک ویران.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر