فرمانده
نیروی انتظامی در واکنش به حضور برخی مسئولان کشور در شبکه اجتماعی فیسبوک، گفته:
«اینکه برخی مسئولان بخواهند آرام آرام از خط قرمز عبور کنند و وارد فضایی شوند که
بهرهمندی از آن برای شهروندان ممنوع است، چیز خوبی نیست.»(+)
از
موضع سردار اسماعیل احمدیمقدم اگر از منظر مخالفت با تبعیض و برابری شهروندان به آن
نگاه شود، باید به تمامی قدردانی کرد؛ اما اینجا دو مسئله مهم وجود دارد که یکی را
انگار سردار اساسا فراموش کرده، و دیگری که بحثی مفصلتر است و مربوط میشود به مبارزه
با جریان آزاد اطلاعات و سانسور و مبارزه با «ابزار».
آنچه
سردار به راحتی فراموش کرده، بدبینانه تصور نمیکنیم که مخاطب را دست کم گرفته، این
است که پیش از بسیاری از مقامات رسمی فعلی و سابق، این دفتر مقام رهبری بوده که در
فیسبوک و توییتر فعالیت خود را آغاز کرده و از قضا بسیار حرفهای و خوب هم ادامه داده
است. این به تنهایی کافیست تا فرمانده ناجا هشدار خود را، خود نیز جدی نگیرد!
.
(2)
این
یک تجربه شخصی است (مشابهش را لابد خیلیها سراغ دارند): حدود پنج سال قبل، در روزهایی چنین، به دعوت یکی از دوستان وبلاگنویس
مقیم خارج از کشور، کاربر فیسبوک شدم. اطلاعات اولیه پروفایل را تکمیل کردم و رفتم
و تقریبا یادم رفت در چنین شبکهای عضو شدهام! شش ماه بعد که فیسبوک همزمان با انتخابات
88 فیلتر شد، تعداد بسیار بسیار کمی از همکاران و دوستان و اقوام عضو فیسبوک بودند.
اینک و پنج سال بعد از آن روز عضویت در فیسبوک، با وجود این که در دوران سیاه چهار
سال دوم احمدینژاد خللی به باورهای نظام سانسور وارد نشد، اینک حتی اپراتورهای جرثقیل
همکار نیز مجهز به فیسبوک شده اند!
برخورد
حذفی و سلبی با ویدئو جواب نداد، با ماهواره نیز، یقینا با شبکههای اجتماعی نیز جواب
نخواهد داد چنانکه تا کنون چنین بوده. تازه اینها ابزاری است که دشمنی با آنها
مربوط به همین بیست – سی سال اخیر است؛ تاریخ پر است از نمونههای ناکام مبارزه با
فهمخواهی و ابزارهای آن. دلیل آن واضح است: به کسی که همه چاقوهای شهر را برای جلوگیری
از چاقوکشی احتمالی کسانی توقیف میکند، هر عاقل و بالغی «احمق» میگوید، حالا هم به
کمیته فیلترینگ که سایتهایی را که تولید محتوا نمیکنند و کاربر محورند (از بالاترین
گرفته تا فیسبوک و توییتر و یوتیوب و بلاگر و وردپرس) نمیشود احمق نگفت و کار
احمق به سامان نمیرسد. این رفتار اعتراف صریح به در اقلیت محض بودن کسانی است که کمیته
فیلترینگ آرا و لینکهای آنها را استاندارد میداند و قابل تحمل؛ چه آن که اگر فیلترینگ
نباشد همین نورچشمیها هم به راحتی میتوانند در این شبکهها حضور داشته باشند و خودی نشان
دهند. از قضا تجربه فیلتر نبودن شبکه اجتماعی گوگلپلاس (البته تحت شرایط و شل کن - سفت کنهای خاص) نشان
داده که این دوستان مورد وثوق ارباب سانسور حرف برای گفتن و لینک برای همخوان کردن
کم ندارند؛ گیریم برخی از این خانمها و آقایان موصوف به «افسران جنگ نرم» باندی عمل میکنند
و برای بالا کشیدن لینکهای یکدیگر، شیپور میزنند و فراخوان میدهند! ولی در مجموع خوب
است این دور هم بودن عقیده و نظرهای مخالف و منتقد یکدیگر.
.
(3)
باید
کسی سردار احمدی مقدم را شماتت کند که چرا پلیس از شبکههای اجتماعی که پای غریبترین
افراد با دنیا و روح زمانه را به شبکههای مجازی باز کرده، برای «آموزش شهروندان» استفاده
نمیکند و مثلا پول یامفت میریزد پای بیلبردها و پوسترهای مهجور و بیخاصیت و دل آزار.
سردار میداند حضور در این شبکهها رایگان است؟ میداند عضویت در آنها
نیازی به گزینش و نکیر و منکر و امضای فرمهای وابستگی به استکبار ندارد؟ میداند
توی دل همه خانهها راه پیدا کردهاند؟ چرا از این فرصت استفاده نمیشود؟
اینجا
ببینید اکانت دولت آمریکا به زبان فارسی در گوگلپلاس چطور مخاطب ایرانی جلب میکند(+)؛
با آموزش زبان و بعد دو خط بیانیه سیاسی بین لینکها؛ به همین راحتی!
.
(4)
همه
اینها دلیل بر رد زیانهای شبکههای اجتماعی و حضور در آنها نیست. حریم شخصی افراد
آسیبپذیر شده. تولید و دریافت انبوه اخبار و اطلاعات، آدمی را از یاد خود غافل میکند. خیلیها
دچار توهم دانستن میشوند. خیلیها همه دنیا را محدود و محصور در همین شبکهها
تصور میکنند و بر همین مبنا، خیال باطل میبافند. راه مقابله با این زیان و ضربهها هر چه هست، فیلترینگهای احمقانهای
نیست که از آن رنج بردهایم، هر چند تسلیم آن نشدهایم و نخواهیم شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر