۱۳۹۲ مهر ۱, دوشنبه

آنچه مهندسی نرمش را آسان کرد


نرمش وقتی قهرمانانه است که در موضع قوّت و قدرت باشد. نرمش ناشی از بر باد شدن توهّم کاغذپاره دانستن تحریمها، در پس اوضاع متشنج منطقه و تخریب روابط با قدرتهای جهانی و منطقه‌ای، در پس هدر رفتن ارزش پول ملی و رکوردشکنی در تورم و بدهی‌های سنگین به بانک مرکزی و به نفس – نفس افتادن صنایع، یعنی بعد از فلج شدن از قِبل تحریمها و رو آمدن بیش از پیش ماحصل هشت سال لاابالی‌گری اقتصادی و سیاسی دولت ِ اصولگرا،‍ بی تعارف، آن مزه قهرمانانه‌ی مورد نظر برخی حماسه‌سرایان را که باید، ندارد. 
.
آنچه اما مهندسی این نرمش را و قهرمانانه خواندن آنرا آسان کرده و می‌کند، نعمت حضور «مردم» و «رأی مردم» است. وقتی ورود سعید جلیلی به مرحله نهایی انتخابات برنامه‌ریزی شد (با نقش آفرینی اساسی شورای نگهبان، با خالی کردن میدان برای جلیلی از کاندیداهایی چون لنکرانی و سعیدی‌کیا و زاکانی - برای تجمیع آرای حامیان گفتمان موسوم به «مقاومت» و کله شقی سیاسی در «یک» کاسه؛ که جای چون و چرا باقی نماند)، عملا مردم به سوی یک رفراندم و انتخاب بین «ادامه وضع موجود» و «تغییر کلی در وضع موجود» هدایت شدند. نظام تصمیم به تغییر رویه گرفته بود و به ابزار و بهانه آبرومندانه (قهرمانانه) نیاز داشت. این سیاست‌ورزی است و نه تنها بر آن حرجی نیست، که ستایش‌برانگیز هم هست. بازی طوری پیش رانده شد که جلیلی نه تنها به عنوان نماد ادامه وضع موجود اقتصادی که صدای خرد شدن استخوان مردم زیر آن، بلندتر از همیشه به گوش می‌رسید، که نماد گفتگوهای بی‌حاصل و چه بسا زیان‌بخش هسته‌ای هم  باشد؛ آنچه جهان را علیه ایران متحد کرده است. بعد از شکست جلیلی، اینک با ابزاری به اسم رأی مردم، مقدمه تغییر در سیاست خارجی فراهم شد؛ اتفاقی که گویا 17 سال (بار نخستینی که مقام رهبری از نرمش قهرمانانه سخن گفت) به تاخیر افتاده بود. آن چه آن نرمش را به تاخیر انداخت شاید رای غیر منتظره مردم در 16 سال قبل به خاتمی بود که به طور واضحی مورد خوشایند اکثریت ارباب وقت قدرت نبود ولی ناگهان، و همزمان، باد فشار خارجی علیه ایران را (که با داستان دادگاه میکونوس و تهدید حمله نظامی کلینتون علیه ایران به اوج رسیده بود) خالی کرد و نرمش از نوع قهرمانانه آن به فراموشی سپرده شد تا زور ِ پر زورِ بعدی!
.
حالا اتفاقی که افتاده به خودی خود مبارک است؛ این که آنچه بهانه «تغییر» اعلام می‌شود، مبتنی بر «نظر مردم» در آخرین انتخابات باشد؛ اتفاقی که باید مدام تکرار شود (و آیا می‌شود؟). آن چه این نرمش را جلای قهرمانانه می‌دهد، اتکا بر نظر اکثریت مردم در اتخاذ رویه‌ای جدید است.
.
حالا نوبت شکر نعمت دمکراسی و شکر نعمت تسلیم به دمکراسی است؛ با همه ضعف و قوت‌هایش؛ شاید که این نهال پرزخم و پر از ابزارک‌های مهندسی، قوام بگیرد و راست‌قامت شود.
.
.
پ.ن: بعد از انتشار اولیه این یادداشت، آن را اندکی اصلاح کردم؛ عمدتا اشکالات و گره‌های کلامی آن گشوده شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر