اول)
در تاریخ آوردهاند که پیامبر گرامی اسلام، سه سال بعد از بعثت و دعوت به اسلام در
خفا، وقتی که قصد علنی کردن دعوت خود را داشت، بر کوه "صفا" بالا
رفت و با صدای بلند گفت: يا صباحاه! (اين کلمه مانند زنگ خطر و اعلام آمادگی
است) ... عدهای از مردم به سوی پيامبر
شتافتند. سپس پيامبر رو به مردم کرده و گفتند: «ای مردم! اگر من به شما بگويم که
پشت اين کوه دشمنان شما کمين کردهاند و قصد مال و جان شما را دارند، حرف مرا
قبول مي کنيد؟» همگی گفتند: «ما تاکنون از تو دروغی نشنيدهايم.» سپس فرمودند: «ای
مردم! خود را از آتش دوزخ نجات دهيد. من شما را از عذاب دردناک الهی ميترسانم. مانند ديدهبانی که دشمن را از نقطه
دوری ميبيند و قوم خود را از خطر آگاه ميکند، من هم شما را از خطر عذاب قيامت
آگاه ميسازم.»(+)
.
این
رفتار یک معنای مهم دارد؛ این که اخلاق (در اینجا: «راستگویی محمّد ِامین») مقدم
بر دین و آیین و به یک تعبیر راهگشای دعوت به دین و مقدمه مردمی شدن آن است. مبنای
نخستین استدلال پیامبر اسلام، یادآوری راستگوییاش بوده که مردم بپذیرند کسی که
سابقه دروغ ندارد، نمیتواند از خدا و بهشت و دوزخی بگوید که نیستند. جز این است؟
.
دوم)
امروز برای نخستین بار با اسم یک باب فقهی مواجه شدم که قبلا، مطلقا، درباره آن
نمیدانستم و نشنیده بودم: «مباهته» (از «بهت»).
سروش دباغ (فرزند دکتر سروش) در واکنش به توهین و تهمتهای اخیر حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان علیه
خاتمی، به ذکر خاطرهای پرداخته و در آن از «مباهته» نام برده. او نوشته: «دوره
دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، در حاشیه جلسه مدیران مسئول مطبوعات با رئیس
جمهور، جناب مهاجرانی (معاون وقت رئیس جمهور) مجالی برای گفتگو با شریعتمداری مییابد.
روزنامه کیهان در آن ایام نوشته بود (که) عبدالکریم سروش در سفر به آلمان جاسوسی
کرده و اسرار مملکتی را با بیگانگان در میان گذاشته. مهاجرانی به شریعتمداری میگوید
(که) شما هر اختلافی که با سروش و ایدهها و اطرافیانش داری داشته باش و آنها را
بنویس و در روزنامهات منتشر کن اما شما میدانی، من هم میدانم که وصله جاسوسی به
سروش نمیچسبد و این تهمتی ناروا و غیر موجه است. سروش چه منصب دولتی و اطلاعات
محرمانهای دارد که با خارجی ها در میان بگذارد؟! شریعتمداری در پاسخ می گوید: میدانم
سروش جاسوسی نکرده، اما می شود به ایشان «بهتان» زد و «افترا» بست؛ چرا که در فقه
بابی داریم تحت عنوان «مباهته». مطابق با این بابِ فقهی، اگر مردم به دور کسی جمع
شوند که محبوبیت و نفوذ زیادی دارد و در عین حال خلاف اسلام سخن میگوید و نمیتوان
مردم را از اطراف او پراکنده کرد، می توان به او «بهتان» و «تهمت» زد و شخصیت او
را تخریب کرد و از این طریق با او در پیچید و از نفوذ و تأثیرش کاست (...) به خاطر
میآورم مهدی نصیری، مدیر مسئول هفتهنامه «صبح» نیز در اواسط دهه هفتاد شمسی در یکی
از سرمقالههای خود به قصه «مباهته» پرداخته و آنرا تبیین همدلانه کرده بود.»(+)
.
من
در حد و اندازه تعبیر و فهم این باب فقهی نیستم ولی آویختن این چنینی از بهتان و
تهمت برای بیحیثیت کردن کسی را نمیتوانم با «انّی بُعثت لاتمّ مکارم الاخلاق» و
رفتار پیامبر اسلام، در صدر اسلام (از جمله در نمونهی پیش گفته) جمع کنم. شما اگر می توانید، لطفا
راهنمایی کنید.
.
سوم)
گره زدن هر نقد و مخالفتی به مخالفت با اسلام و سپس شلیک «بهتان»، سابقهای هم
اندازه سابقه دارالخلافهها دارد. در نتیجه آویختن امثال شریعتمداری از «مباهته»
تازگی ندارد (اگر نه رسما به این اسم، و مثلا
زیر لوای «اسنادش هم موجوده»!). در این میانه اما مخفی نگاه داشتن و اسم نبردن از چنین
قابلیتهایی(!) در ابواب فقاهت، چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ باب مباهته که مضر
و خلاف اسلام و تحبیب قلوب نیست، هست؟!
.
پ.ن 1:
شما قبلا از «مباهته» که ظاهرا بسیار هم کاربردی است(!)، به خصوص در روزهای منتهی
به مردمسالاری دینی و انتخابات، شنیده بودید؟ لینک بدهید!
.
پ.ن 2: آرمان عزیز لینک بسیار مفیدی از محسن کدیور در همین باره فرستاد (اینجا +). مطالعه آن را حتما توصیه میکنم. کدیور نوشته که «قائلان به «حفظ نظام از طریق اسرائیلیات» عبارت «باهِتوُهُم» در حدیث یادشده را به معنی «به آنها بهتان بزنید» ترجمه می کنند، نه «آنها را (با استدلالهای خود) مبهوت کنید».»
.
پ.ن 2: آرمان عزیز لینک بسیار مفیدی از محسن کدیور در همین باره فرستاد (اینجا +). مطالعه آن را حتما توصیه میکنم. کدیور نوشته که «قائلان به «حفظ نظام از طریق اسرائیلیات» عبارت «باهِتوُهُم» در حدیث یادشده را به معنی «به آنها بهتان بزنید» ترجمه می کنند، نه «آنها را (با استدلالهای خود) مبهوت کنید».»
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر