۱۳۹۲ فروردین ۷, چهارشنبه

چهارپاره – 111 / پدیده «ارمیا»


(1)
حضور و البته اوّل شدن یک بانوی ایرانی محجّبه مقیم آلمان، در مسابقه تلویزیونی آواز و موسیقی -  موسوم به «آکادمی گوگوش» - که از شبکه ماهواره‌ای «من و تو» پخش می‌شد، حتما ارزش آن را داشت که فضای مجازی و محفل‌های خانوادگی و دوستانه، از همان ابتدا، شاهد واکنش‌های موافق و مخالف گسترده‌ای در این باره باشد. «ارمیا» زاده‌ی شهر بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی (خمین)، دانش‌آموخته فلسفه در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران، همسر یک آلمانی مسلمان شده و مادر دو کودک، قطعا «پدیده» بود، و «نشانه». پدیده‌ی «ارمیا» به طور کم‌سابقه‌ای بهانه بحث روی «فهم از دین» (یعنی اجتهاد و اینجا تلقی از حجاب و خوانندگی بانوان) و حریم شخصی را نزد ایرانیانی که زندگی‌شان کم و بیش تحت اثر ایدئولوژی حاکم، قاهر و متکلم وحده است، فراهم کرد. بحث «آزاد» روی این مقوله در رسانه‌های جمهوری اسلامی، اما همچنان جزیی از محرّمات است! در این میان و به باور کسانی، رشته دانشگاهی ارمیا هم می‌توانسته به او مجال و جرأت «تردید» در باورهای غالب «بر» و «در» جامعه ایرانی را به او داده باشد.
.
(2) 
دو گروه ِ «ضدمذهب»‌ها و «مذهبی»‌ها، طبیعتا با دو مبنای اعتقادی کاملا متضاد، در یک نقطه، درباره «ارمیا»، به اشتراک رسیده بودند: «مخالفت با او گاه حتی در حد توهین!». در این بین حتی کسانی حضور و برنده شدن ارمیا را یک توطئه از پیش طراحی شده دانستند و برای استعمار پیر (انگلیس) و شبکه «من و تو» سیاهه اتهام و جرم دست و پا کردند! گروه سومی نیز از فرصت پیش آمده بهره بردند؛ دو گروه مخالف و توهین‌کننده‌ی - پیش گفته - را به مقایسه رفتار یکدیگر، و شباهت‌هایشان، دعوت کردند و از حریم «اعتقاد شخصی» و «سبک زندگی افراد» گفتند. 
اتفاق غریب دیگری که مخالفان ارمیا بانی و باعث آن شدند، افشای (درست یا نادرست) سوابق خانوادگی و شخصی او  و متهم کردن‌اش (بدون سند و مدرکی) به ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بود! این شیوه متهم‌سازی پیشتر و بیشتر برای معارضان سیاسی کاربرد داشت و نه ستاره یک برنامه هنری و سرگرمی! گیریم که حتی این اتهام صحت هم داشته باشد؛ علنی کردن آن به زیان سازمان مذکور بود یا به سودش؟!
.
(3)
سالها تلاش و برنامه‌ریزی برای یکسان‌سازی فرم زندگی و اعتقاد مردم ایران، عملا شکست خورده است. شاید بدترین راهی که برای نیل به این هدف – یکسان‌سازی – مورد استفاده قرار گرفت، حذف رسمی قشر وسیعی از مردم به همراه باورهایشان از رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی ایران بود (و «است»). مخابرات جمهوری اسلامی ایران شماره تلفن‌های برنامه «آکادمی گوگوش» را مسدود می‌کند تا شاید در اجرای آن، و اقبال رو به فزونی‌اش، خللی ایجاد کند؛ احتمالا چاره‌های از روی بیچارگی پایان‌ناپذیر می‌نُماید! «ارمیا» – به زعم من – «معلول» و «نشانه»ی این طرح یکسان‌سازی است؛ یک مقاومت مدنی در برابر این طرح ناموفق اما همچنان در حال اجرا. مجریان این طرح هیچگاه، نه برای خود و نه برای دیگران، این مجال را فراهم نمی‌کنند که معلوم شود چه تعداد از مردم فرمول‌های فرهنگی‌ و اعتقادی‌شان را عملا نادیده گرفته‌اند. کافیست چسب قهر و الزام کنده شود تا معلوم شود استانداردهای مورد نظر طرح یکسان‌سازی، چقدر دِمُده شده! موسیقی فقط یکی از عرصه‌هاست؛ و البته یکی از مهمترین‌شان.
.
(4)
«موسیقی» مطمئنا یکی از جدّی‌ترین چالشهای طرح یکسان‌سازی فرهنگی بوده است. این هنر در طول سالهای گذشته، با وجود شل و سفت کردن‌های متوالی، از رشد و تنوع باز نمانده امّا هنوز مخالفینی جدّی دارد. همین سال گذشته بود که یک مقام پلیس اعلام کرد که به حرمت وجود بارگاه امام رضا (ع) در مشهد، دیگر برای برگزاری کنسرت در این شهر، مجوزی صادر نخواهد شد! در کنار چنین مخالفتی، مخالفت نهادینه شده با موسیقی در دیدگاه فقهی بسیاری از روحانیان متنفذ در استانها و خرابکاری گروه‌های فشار علیه کنسرت‌های موسیقی را هم باید در نظر داشت. این شکاف بین طایفه حاکم (یا نزدیکان به طایفه حاکم) و قشر وسیعی از جامعه که سالهاست از مرز موسیقی‌های مجاز عبور کرده‌اند، ادامه دارد و البته فضای عمومی جامعه به خوبی سوی عقب‌نشینی کننده را معرفی می‌کند! بحث این مجال البته ارزش گذاری ذائقه موسیقیایی مردم نیست.
موسیقی هنری متعالی و البته چالش برانگیز بوده؛ بسیاری در جوار آن، آرامش یافته و به زندگی‌شان معنا بخشیده‌اند. این ظرفیت در طرح یکسان‌سازی به چه میزان مورد توجه بوده است؟
کورت ونه‌گات (2007 – 1922)، نویسنده شهیر آمریکایی، گفته بود:
اگر قرار شد روزی بمیرم، دور از جون البته، این را روی قبرم بنویسید:
تنها دلیلی که او
برای اثبات وجود خدا نیاز داشت
موسیقی بود (*)  
.
.
--
(*) «مرد بی‌وطن»، ترجمه حسین شهرابی، ص 70
پ. ن: (سایت خبری تابناک در  این باره (علیه ارمیا) یادداشتی منتشر کرده (اینجا +)؛ کامنتها و  آرای مثبت و منفی در مجموع «به نفع ارمیا» و در مخالفت با نظر تابناک است و قابل توجه!)
.
.
کامنتها در پلاس (+)

۲ نظر:

  1. میومدین توی برنامه روی خط VOA از فاطی کماندوی قرتی و مذهب
    من در آوردیتون دفاع میکردین. هومن خلعتبری مگه نگفتی تا آخر پشتشی؟ چی شد؟ جواب ایمیل مردم میدادی. سالومه و رها توی پشت صحنه فینال گفتین مردم ایران بی فرهنگ و منحط هستن شما که با فرهنگی میومدی از گفته ها و کردهات دفاع میکردی. به فائقهٔ آتشین بگید توی کنسرتش چادر بندازه سرش اولش هم با شعار یاروسری یا توسری شروع کنه تا کامل دینشو به آغا ادا کرده باشه.

    پاسخحذف
  2. دوست گرامی
    خودتون جواب خودتون رو دادید : بیچارگی ، بیچارگی و باز هم بیچارگی .
    اگه این حضرات این کارها رو نکنند چه کار کنند ؟
    نه تنها این مورد که بلافاصله دهها مورد از این بیچارگیها رو می توان برشمرد : از راه اندازی تشکیلات عظیم و بودجه بلعی مانند پلیس امنیت اخلاقی با حداقل هزاران کارمند با بودچه های دهها میلیاردی تا عملیات راپل برای جمع کردن ماهواره ها از مجتمع مسکونی ، از حمله به عروسی ها و مهمانی های شخصی مردم و از همه با مزه تر فیلترینگ کور و بی هدف اینترنت که همه کس و همه چیز را فیلتر می کند با بودجه هایی که رسما به بالاکشیدن بیت المال می ماند .
    جواب همه اینها همان بیچارگیست ، چاره ای هم ندارند اگر نکنند باید دمبشان را روی کولشان بگذارند و برگردند به همانجایی که 1400 سال پیش از آنجا آمدند .
    متاسفانه سرنوشت ایران و ایرانیان به جای اینکه الگوی جهان شود مایه عبرت خصوصا برای مسلمانان شده و البته این عبرت به خرج حداقل 3 نسل و صد ها میلیارد دلار از جیب ایرانیان بد دست آمده

    پاسخحذف