۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

روزگار

در هسته بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق، یعنی قبل از آن چرخش التقاطی شان در قبل از انقلاب به سمت مارکسیسم، یک زنجانی حضور داشت به اسم "سعید محسن" که از دانشگاه تهران لیسانس مهندسی تاسیسات گرفته بود. نیروهای امنیتی شاه، سعید محسن را چند وقتی قبل از جشن های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی بازداشت کردند و پس از ماه ها شکنجه، و وقتی فقط سی و دو ساله بود، اعدامش کردند؛ چهار خرداد سال پنجاه و یک. در کتاب "زنجان در انقلاب" مسعود بیات، که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، تصویر اعلامیه روحانیان سرشناس آن موقع زنجان در دعوت از مردم برای حضور در مجلس ترحیم وی چاپ شده ... چند روز قبل یک پاراگراف از متن بازجویی های او را در اینترنت دیدم. برای بازجوی ساواک نوشته بود: "در بندرعباس با عابرینی مواجه شدم که هر کدام ساق پایی به اندازه یک توپ پارچه داشتند. وقتی سوال کردم معلوم شد که این کرم مخصوص آب – پیوک -  است و از راه آشامیدن آب وارد بدن می‌شود و سپس از ساق پا بیرون می‌آید. احساس ترحمی را که نسبت به این افراد در من به وجود آمد هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. قبول این که این مردم به چنین حالت ناراحتی زندگی می‌کنند فشاری بود که من قدرت تحمل آن را نمی‌توانستم (داشته باشم)".

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر