۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

من از جنگ نرم ممنونم


می گویند هدف از جنگ نرم ایجاد "تردید" در باور به ارزش ها ست. جنگ نرم وجود دارد ولی مهم، مهمات این جنگ است؛ در این جنگ، مهمات دشمن را خود دشمن فراهم نمی کند
*
من که این طوری نبودم! با بزرگتر از خودم که در انقلابی گری سابقه ها داشتند و حالا شده بودند "منتقد نظام" داغ بحث می کردم، اصلا با همه بحث می کردم، سر کلاس درس هم حتی؛ کم نمی آوردم در دفاع از "ارزش ها". پای درس آیت الله مصباح هم نشسته ام من؛ چهارده سال قبل! ... اولش با دو بار قربانی شدن "اساسی" در "جنگ نرم" شروع شد و بعد یواش یواش شدم اینی که الان هستم! ... هیاهوی محاکمه کرباسچی یادتان هست؟ من بار اول در جریان همین محاکمه رفتم تو لیست قربانیان جنگ نرم! یادم هست به یکی از دوستان پایگاه بسیج مان گفتم: "واقعا اگر نگران بیت المال و فساد مالی هستند، چرا سراغ محسن رفیق دوست نمی روند؟". آن روزها هنوز ماحصل گزارش تحقیق و تفحص مجلس از بنیاد مستضعفان در یادها بود. آن رفیق بعد از کلی مقابله با جنگ نرم برای من، اظهار داشت: "ببین! اگه تا شش ماه دیگه رفیق دوست رو دادگاهی نکنن من نظر تو رو می پذیرم و این که محاکمه کرباسچی برای "عدالت" نیست"؛ سیزده سالی می شود که هنوز این شش ماه سر نرسیده. و من در "حق محوری" آقایان به طور بی نظیری تردید کردم. نوبت دوم در جریان حادثه کوی دانشگاه تهران بود. ماجرای به آن سنگینی در نهایت ختم شد به تغییر دو فرمانده پلیس، البته با اهدای لوح سپاس و محکومیت اروجعلی ببرزاده به سرقت ریش تراش یک دانشجو حین حمله به کوی دانشگاه! خب! آدم باید "سنگ" باشد، یا باید مست می میکده "مصلحت" که "تردید" نکند در "ارزش ها".
...
و منی که بیانیه های بسیج دانشجویی را می نوشتم، توی حرم امام رضا هم با لباس بسیجی می رفتم و بی ترس از تنهایی، "بحث" می کردم، شدم اینی که الان هستم؛ خودم لابد شده ام ابزار جنگ نرم که هر ماه یک بار وبلاگم فیلتر می شود، چپ و راست فامیل و رفیق دلسوز اظهار نگرانی برایم می کنند و خیلی حس های عجیب و غریبی که سراغم می آید؛ در تنهایی هایم ... من از جنگ نرم ممنونم؛ مرا با "تردید" آشنا کرد
*

۱۳ نظر:

  1. عجیب آشنا هستند حرفهایتان. از سوال پرسیدن تا اظهار نگرانی اطرافیان.

    من کوی دانشگاه را ضعف نظام می دانستم تا وقتی که رهبری در خطبه 29 خرداد 88 همان دوباره مثل سخنرانی 78 با امام زمان ع صحبت کرد. احساس کردم قصه بی سرانجام 10 سال پیش دارد تکرار می شود. از 18 تیر 78 اروجعلی مقصر ماند و از خرداد و تیر 88 دو محکوم به اعدام ناشناخته

    پاسخحذف
  2. برادر معینی!
    این تردید دنیایی را خراب کرد و دنیای دیگری را ساخت که اگر نبود فقط خدا می داند کی قرار بود بیرون بیاییم از لاک های خود ساخته مان.
    این روزها تردید هم جرم است و حتی اطرافیان آن را هم دریغ میدانند

    پاسخحذف
  3. دوست عزيز!
    اين را مي نويسم كه فقط بگويم شما تنها نيستيد، ما هم روزي مثل شما بوديم و الان هم مثل شماييم. ما هم از جنگ نرم ممنونيم.

    پاسخحذف
  4. چقدر متشکر از جنگ نرم هست!
    خسته نباشی.
    مطلب "به داد مجلس برسید" رو دوباره خوندم ولی این بار توی پیام زنجان.
    در ضمن اگه وقت کردین سرمقاله ی این هفته ی پیام رو هم بخونید.

    پاسخحذف
  5. خیلی ها مثل شما هستند ، من شخصا خدا را شکر می کنم که چشمم به این مسائل باز شد ومثل شما احساس خوبی دارم از اینکه چشمم به حقایق باز شد و دینم را از این مهلکه به در بردم

    پاسخحذف
  6. بیخیال همه چی !

    امروز مربای بالنگی که قرار بود برات بفرستم رو باز کردم و شروع کردم به خوردن !

    شیرینیش هنوز زیره زبونمه !

    پاسخحذف
  7. همه ما باهم تنهاییم! احساس میکنم در سطحی پایینتر شبیه توام

    پاسخحذف
  8. "روز" عزیز! من چقدر خوشبختم ... شیرینی کام تو، شیرینی کام من است؛ زنده باد "یاد"، زنده باد تو

    پاسخحذف
  9. من هنوز دچار ترديد نشده‌ام، اما مي‌خواستم بدانم وراي ترديد چيست؟

    پاسخحذف
  10. اگر وراي ترديد يقين است ، چرا بايد از يقين حاضر دست بشويم؟ چه تضميني وجود دارد که آن يقين ارزشمند تر باشد؟ همين فاصله ترديد آن را ارزشمند مي‌کند؟
    تبصره: به دنبال جدل نيستم.

    پاسخحذف
  11. خیلی خوب است که به یقین برسید، ولی خط یقین تا خود حضرت حق ادامه دارد. شما نمی توانید بی "تردید" روزگار سپری کنید؛ قدری مصلحت اندیشی را کنار بگذارید

    پاسخحذف
  12. فهم اين كه فرموديد خط يقين تا خود حضرت حق ادامه دارد، براي من سنگين است. يعني ماوراي يقين امتدادي وجود دارد كه به حق مي‌رسد؟ يا آنكه توالي يقين و ترديد مار ا به حق مي‌رساند؟
    مصلحت انديشي نمي‌كنم، اما هيچ گاه براي آنچه اوج انگاشته‌ام- نه آنكه دانسته‌ام- و قابل تحصيل بودن آن را نمي‌دانم، داشته هايم را در معرض خطر نمي‌گذارم.

    پاسخحذف