کامران نجف زاده را دوست دارم؛ نه به دلیل این که هر وقت می بینم اش یاد دوست عزیزم "سید اویس" می افتم و نه حتما به این دلیل که بارها حرف هایی بر زبانش جلوی دوربین جاری شده که منصفانه و عادلانه نبوده. حالا تقریبا دو ماهی می شود که با افتخار هیچ کدام از بخش های خبری صدا و سیما را گوش نمی دهم و نمی بینم و به طریق اولی بخش خبری بیست و سی را که نام آن با نام کامران نجف زاده، به حق یا ناحق، عجین شده. او را دوست دارم به خاطر تک حرف ها و گزارش هایی که از زیر آوار حرف های تکراری و ملال آور رسانه "میلی"، و لابد با هزار و یک ملاحظه، بیرون داده که نشان می دهد "وجدان" و آزادگی" هنوز او را رها نکرده اند. با این حال منتقدان صدا و سیما همواره و گاه بی رحمانه او را نوازش کرده اند و می کنند. بهانه این نوشته ام، یادداشتی است که امشب روی وبلاگش گذاشت: او نوشته که "مرغ عزا و عروسي شدهايم. خبرنگاري همين است. براي نويسنده هايي که حرفه شان به واقع نوشتن است و چراغشان در همين خانه ميسوزد و الان به هر دليلي بازداشتند هم دوست دارم به قاضي مرتضوي يا اژهاي يا نميدانم هرکسي مسوول است بنويسم که يک کاري برايشان بکنند. اصولا ديواري کوتاهتر از روزنامه نگارها پيدا نميشود. ده بار نوشتم دوست ندارم اين وبلاگ نيم وجبي بازيچه سياست زدگان شود. حتي روزي که هک شدم هم باز نوشتم نه چپ و نه راست. نخواستم در محيط شخصي ام ابزار شوم. با اين همه هر چقدر نقد دلسوزانه باعث ميشود قدمهايم را درست بردارم اگر جايي ديدم مشکل "جاي ديگريست" و مرا با کارنامه خودم نميسنجند گامهايم استوارتر خواهد شد ...".
این را که خواندم یادم آمد از مقاله سولژ نیتسین، نویسنده فقید روس که علیه نظام کمونیستی شوروی سابق شورید و تبعید شد. نام مقاله این است: "با دروغ زندگی نکنیم". سولژنیتسین از خوانندگان می خواست از همگامی با دروغ های حکومت سرباز زنند. نوشته بود: بهتر این است که روزنامه نویس نباشی تا این که برای "پراودا"، روزنامه حزب کمونیست شوروی، دروغ بنویسی، بهتر است تاریخ درس ندهی تا این که ذهن های جوان را با دروغ آکنده کنی. اگر نمی توانی دنیا را نجات دهی خودت را نجات بده" ... مطمئنم همه "کامران نجف زاده" ها متوجه منظور سولژ نیتسین شده اند.
من فكر نمی كنم نجف زاده ندونسته این همه دروغ گفته باشه. اصلا آدمی كه ندونه و یا آدمی كه تحت فشار باشه نمی تونه این قدر خلاقانه دروغ بگه
پاسخحذفآخرش هم خواستار آزادی زندانیان" بی گناه خبرنگار" شد!!در ماجرای c-130 هم برای همکارانشان خیلی مایه گذاشتند.آن روز ها را مقایسه کنید با الان! در عرض ده روز دو سانحه هوایی و 180 کشته... رسانه میلی و خبر نگار های با وجدان(!) خواب ِ خواب ِ اند.
پاسخحذفبالاخره وجدان هرکسی یکروزی تلنگر میخوره ولی مهم اینه که آیا میتونه در اون روز روش زندگیشو عوض کنه یا اونقدر وامدار زندگی گذشتش هست که امکان برگشت دیگه براش وجود نداره.
پاسخحذفكاش اون "سيد اويس" ي كه شما يادش ميفتيد با ديدن اين آقا، همون كه من باخواندن اين جمله ي شما يادش افتادم و از قضا در ظاهر بي شباهت به ايشون هم نيست نباشه... دوست ندارم هيچ كدام از كساني كه من به "خوبي" مي شناسم تو ذهنم با كساني كه اين روزها اگه نخوام بگم به "بدي" بايد بگم به "بي انصافي" يا "غفلت" مي شناسمشون قرابتي پيدا كنن
پاسخحذفمن این آدم رو خوب میشناسم
پاسخحذفکامران نجف زاده رو
و به احترام رفاقتمون و قدیمترها که هنوز اینقد همه چیز به ظاهر گل و بلبل بود که ملت به جون هم نیفتاده بودن این پستت رو دوست دارم.
و کامران نجف زاده رو