مرحوم مادر می گفت ساعت دو و نیم صبح بود ... اشتباه نکنم بیست سال قبل بود؛ توی اوراق قدیمی و همیشه دیدزدنی مرحوم پدر، خود پدر برگه ای نشانم داد. تا سال ها در همان عوالم کودکی و نوجوانی چون سندی ارزشمند آن کاغذ را با خود داشتم! /ا
*
دو و نیم صبح دهم تیرماه پنجاه و چهار به دنیا آمدم؛ درست سی و چهار سال قبل. پدر سال ها بعد برگه ترخیص مادر از بیمارستان را که تاریخ یازدهم تیرماه پنجاه و چهار داشت به من داد. می گویند با سری بزرگ، اصلا مویی به سر و ابرو نداشتم! اولین عکسی که از من در تاریخ (!) ثبت شده بر می گردد به پنج ماهگی ام با آن نگاه حیرت آلود! مادر می گفت در یکی از مسافرت هایشان قبل از تولدم، در شهری غریب، مادری پسرش را صدا زده: "محمّد ! " و مادر از این اسم و آن نحوه صدازدن خیلی خوشش آمده بود. پدر بزرگ پدری هم البته "محمد" بود که من هیچ گاه ندیدمش. عکس پدربزرگ پدری را توی قاب بزرگ از بچگی توی تاقچه اتاق بالاخانه منزل قدیمی مان در کوچه گرایلو دیده بودم. خودم حالا یکی اش را دارم
*
دو و نیم صبح دهم تیرماه پنجاه و چهار به دنیا آمدم؛ درست سی و چهار سال قبل. پدر سال ها بعد برگه ترخیص مادر از بیمارستان را که تاریخ یازدهم تیرماه پنجاه و چهار داشت به من داد. می گویند با سری بزرگ، اصلا مویی به سر و ابرو نداشتم! اولین عکسی که از من در تاریخ (!) ثبت شده بر می گردد به پنج ماهگی ام با آن نگاه حیرت آلود! مادر می گفت در یکی از مسافرت هایشان قبل از تولدم، در شهری غریب، مادری پسرش را صدا زده: "محمّد ! " و مادر از این اسم و آن نحوه صدازدن خیلی خوشش آمده بود. پدر بزرگ پدری هم البته "محمد" بود که من هیچ گاه ندیدمش. عکس پدربزرگ پدری را توی قاب بزرگ از بچگی توی تاقچه اتاق بالاخانه منزل قدیمی مان در کوچه گرایلو دیده بودم. خودم حالا یکی اش را دارم
سلام
پاسخ دادنحذفیعنی شوخی شوخی از ما هدیهی تولد میخواهی؟؟؟
فعلا یک (( تولدت مبارک )) را داشته باش تا شاید روزی هدیهات را هم بدهم!
امیدوارم تولد های بعدی را در شرایط بهتر جشن بگیری
خدا بيامرزه مادر را...
پاسخ دادنحذفجناب آقای معینی ،
پاسخ دادنحذفسالروز تولدتون را به شما صمیمانه تبریک عرض مبکنم.
امیدوارم سالهای سال در کنار همسر گرامیتون و همچنین سایه پدری از گل دختر نازتون کم نشه..
آرزوی سلامتی و موفقیت روزافزون برای شما
رامین
سلام
پاسخ دادنحذفتبریک میگم. چه جالب که روز تولدتون میزبان شما بودم. اگر می دونستم یه جشنی هم می گرفتیم. :)
پوینده و پاینده باشین.
حسن آقا! امروز واقعا از آشنایی با شما خوشحال شدم ممنونم از لطفت
پاسخ دادنحذفتولدی چنین میانه میدانم آرزوست.
پاسخ دادنحذفمبارک باشد. غمگینی! خدا دلت را روشن کند
زنده باشید
پاسخ دادنحذفتولدتون مبارک. منم تیرماهیم 16
مباركه قربان.
پاسخ دادنحذفسلام تولدتون مبارک
پاسخ دادنحذفایشاله که همیشه سبز و سر بلند همراه همسر گرامی و دختر عزیزتان زندگی کنید
منم تبریک دارم براتون.
پاسخ دادنحذفدیشب اومدم تبریک بدم خدمتتون نشد
حامد عزیز، خانم وثوقی گرامی، فرشاد مهربان و خوشبختِ خوشنام! از لطفتان بسیار ممنونم. به قول حسن آقا همیشه پوینده و پاینده باشید
پاسخ دادنحذفاستاد عزیزم؛ جناب سعیدیِ بزرگوار! چقدر خوشحال شدم؛ هم از بابت این که شاگردتان را فراموش نکرده اید و هم این که من هم در همان ماه یبه دینا آمده ام که شما ... فعلا اجازه روزنامه نگار خوب شدن از همه سلب شده ولی آن کژدم بودن سر جاشه! چند شب پیش مصاحیه شما و خانم اصولی را در نمایشگاه نقاشی نابینایان از شبکه چهار دیدم ... ارادت خانوادگی مان به شما تجدید شد. در ضمن تولدتان مبارک با شش روز تاخیر! /ا
پاسخ دادنحذفآسمونو به ریسمون بافتن
پاسخ دادنحذفبه بهانه اینکه ای دوستان: تولد منه
تازه اگه من عادت خوندن کامنت ها رو نداشتم که متوجه اون هم نمی شدم
(از بس که روون نوشتی)
اینا همش چه معنی میده ؟
مهندس
((:
تولدت مبارک
بهروز و محسن عزیز! عمرتان پربار و گهر باد . ممنونم از لطفتان
پاسخ دادنحذفاستاد عزیزم؛ جناب سعیدیِ بزرگوار! چقدر خوشحال شدم؛ هم از بابت این که شاگردتان را فراموش نکرده اید و هم این که من هم در همان ماه یبه دینا آمده ام که شما ... فعلا اجازه روزنامه نگار خوب شدن از همه سلب شده ولی آن کژدم بودن سر جاشه! چند شب پیش مصاحیه شما و خانم اصولی را در نمایشگاه نقاشی نابینایان از شبکه چهار دیدیم ... ارادت خانوادگی مان به شما تجدید شد. در ضمن تولدتان مبارک با چهار روز تعجیل! /ا
پاسخ دادنحذفآنجا که سپاهیان مشق قتال میکنند
پاسخ دادنحذفگستره چمنی میتواند باشد
و کودکان ِ رنگین کمانی، رقصنده و پر فریاد
اما آن که در برابر فرمان واپسین، لبخند میگشاید
تنها میتواند لبخندی باشد
شکوه آزادی با ماست
ا.شاملو
تولدت گر چه در قفس، مبارك
بنفشه و حميد