۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه

چقدر بهانه داریم برای خنده های تلخ


این روزها خیلی بهانه برای خنده های تلخ داریم؛ قانون گریزان، با لیست بلند بالایی از نقض نص صریح قانون اساسی و قانون انتخابات و قانون مجازات اسلامی، به شعار قانونگرایی تمسک می کنند ... از بین لااقل بیست مقتولِ رسمیِ دو هفته اخیر فقط پرونده "ندا" که فیلم اش منتشر شده مورد توجه ا.ن. و صدا و سیما و نیروی انتظامی است ... ادعا می شود خرابکارانی با لباس بسیج و پلیس شناسایی شده اند ... اولی حکم می دهد که مخالفت با نظر شورای نگهبان خلاف شرع است، دومی هم حکم می دهد این دولت نامشروع است، بعد آن اولی ها بر می گردند به این دومی ها می گویند حالا که این طور شد تو اصلا دیگر عالم اسلامی نیستی ... همه چیز را باد دارد می برد و خواهد برد
می شد این ها خنده دار نباشد، می شد باورشان کرد، می شد گفت که بله لابد قانون شکنی فقط خاص میرحسین است که همه کاری کردند که باور کند شورای نگهبان بی طرف است و اطلاعیه تایید انتخابات قبل از خود انتخابات نوشته نشده و این شورا می تواند حرفی تازه بزند ولی او فقط لج کرد و لج کرد و لج کرد ... می شد باور کرد که قتل نامردانه ندا و همه کشتگان مظلوم سه هفته اخیر یک توطئه و دسیسه کثیف بوده، تروریست های وحشی لباس مبدل به تن کرده و مردم را کشته و لت و پار کرده اند؛ فقط به یک شرط؛ به این شرط که این همه خبرنگارها و دوربین ها را از خیابان و کوچه ها دور نگه نمی داشتند و راه را بر آزادی نمی بستند. وقتی همه راه های جمع آوری اسناد بسته می شود و دوربین های کورِ صدا و سیمایِ افلیج می شوند مستند ساز، کدام وجدانی می تواند باور کند این داستان های مضحک را؟ لابد چیزی برای مخفی کردن بود که خبرنگارها و دوربین ها، زندانیِ خانه هایشان شدند، لابد قرار نبود خبری خبردار کند دل غفلت زدگان را، بیدار کند خوابزدگانی را، بر آب کند نقشه ای را ...

۲ نظر:

  1. سلام جناب معینی

    اول از همه تبریک میگم برای سالروز تولد شما

    در مورد این پست و پست قبلی این رو عرض کنم که کار از غم و غصه و خنده گذشته! جای شاکی و متشاکی عوض شده!خدا همه ما رو به راه راست هدایت کنه

    موفق باشید

    پاسخحذف
  2. نفهمیدم چه چیزی را می‌خواهی اثبات کنی؟
    ما که می‌دانیم، آن‌ها هم می‌دانند که ما می‌دانیم.چیز دیگری این وسط باقی نمی‌ماندبرای تعارف. نتیجه‌ی مزخرف گویی‌های مسئولین فوتبال را ندیدی؟ آن‌هاهم می‌دانند که ما می‌دانیم
    همه جا همینطور است من چیزی را می‌گویم و تو باید گوش کنی. فعلا نیازی به تاییدت ندارم ولی اگر لازم داشتم باید تایید هم بکنی شاید بتوانند همه‌ی این کارها را بکنند اما و فقط اما با قلب‌هایمان چه خواهند کرد؟

    پاسخحذف