۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

ستاره ای بر فراز آسمان زنجان

جمشید انصاری و سعدالله نصیری به عنوان دو کاندیدای مورد حمایت اصلاح طلبان در زنجان برای انتخابات مجلس مشخص شده اند. به نظر می رسد بعد از مدتی نه چندان کوتاه اینک امکانی فراهم شده تا هر دو نماینده زنجان در مجلس، حتی فارغ از رویکرد سیاسی شان، از زمره افراد تحصیل کرده و محترم باشند. باید اعتراف کرد که حضور نمایندگان کم مایه از زنجان در مجلس که وجهه همتشان بیشتر خودنمایی و خالی بندی بوده، پررنگ تر از نمایندگانی از جنس دانایی و توانایی بوده است که مدت ها تمایلی به حضور در عرصه پرتنش انتخابات از خود نشان نداده بودند. اوضاع نامساعد کنونی کشور اینک حتی لزوم حضور نمایندگانی از این نوع را صد چندان کرده است.
جمشید انصاری به عنوان استاندار قدرتمند آذربایجان غربی در دولت دوم خاتمی، در مقطع دکترا ریاضی خوانده و علاوه بر این اشراف قابل ستایشی به مسائل فرهنگی، اجتماعی و تاریخی کشور دارد. شخصا سخنرانی وی را در جمع مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کل کشور در ارومیه را با موضوع مدیریت از خاطر نمی برم که تحسین همگان را برانگیخت به گونه ای که مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت استان قم، آشکارا اظهار داشت که محصور کردن کسی چون دکتر انصاری در محدوه استان آذربایجان غربی به عنوان استاندار ظلم در حق کشور است و باید از دانش و توانایی این دسته از افراد در اداره کل کشور بهره گرفت. انصاری علاوه بر این، در طول حیات سیاسی خود وفاداری خود را به آرمان های اصلاح طلبانه اثبات کرده است. سعد الله نصیری که پیشتر یک چهره صرفا علمی محسوب می شد با پیوستن به حزب اعتماد ملی و قبول مسوولیت آن در استان زنجان، پرده از سلایق سیاسی خود فرو افکند. او دکترای فیزیک دارد و مدت ها رییس انجمن نجوم ایران بوده و مقالات متعددی در محافل علمی داخل و خارج کشور ارائه کرده است.
شاید لازم نباشد که یادآوری شود صرف حضور نخبگان در مبارزات انتخاباتی برای داشتن مجلسی قدرتمند که اسیر مصالح باندی و سیاسی نباشد، کافی نیست. مردم برای داشتن چنین مجلسی باید احساس نیاز کنند و قدم به پیش بگذارند و چنان محکم قدم به پیش بگذارند که مانور ابطال نتیجه انتخابات هم، مانوری کم فروغ و بی اثر باشد.
اینک ستاره اقبال در آسمان زنجان رخ نشان داده؛ همتی باید تا قدر لحظه های تکرار ناپذیر این چنینی دانسته شود.

۴ نظر:

  1. سلام محمد. عزیزم بازم رفتی سراغ ستاره ها؟!نمیدونم تو آسمون دنبال چی هستی . شایدم داری به تکلیف !!! عمل میکنی.یا جوگیر انتخابات (اوه اوه اوه ) شدی ... خود دانی . الغرض ! من نتونستم مطلبت رو تا آخر بخونم . وسط ولش کردم . از موقعی که با وبلاگت آشنا شدم بدترین بود. چرا هارمونی اونو (وبلاگت رو ) به هم میزنی ؟فالش چرا ؟ اونم تو بندر
    تصدقت :حمید

    پاسخحذف
  2. سلام حمید عزیز! سراغ ستاره ها رفتن که نباید اشکالی داشته باشد، اشکال فراموش کردن امکان وجود ستاره در آسمان است. شاید کسی دچار این مشکل شود که خودش را تنها ستاره آسمان بداند یا این که فقط خورشید را تنها ستاره قابل بداند. نه عزیز! از من گذشت جو گیر شدن از تو هم بگذرد بی تابی و تحمل نکردن ده خط مطلب دور از سلیقه ات. من اینجا هستم و کسی جرات نمی کند به من تکلیف کند که چه بنویسم. دوستدارت: محمد

    پاسخحذف
  3. بهار میرسد اما ز گل نشانش نیست
    نسیم، رقص گل آویز گلفشانش نیست

    دلم به گریه خونین ابر میسوزد
    که باغ خنده به گلبرگ ارغوانش نیست

    چه دل گرفته هوایی چه پا فشرده شبی
    که یک ستاره لرزان در آسمانش نیست

    کبوتری که درین آسمان گشاید بال
    دگر امید رسیدن به آشیانش نیست

    دوباره سلام .
    خاطر نازنینت اگر رنجید بذار به حساب
    رنج جاودان همه خزان زده های بی ستاره.
    و اما ستاره ها!
    محمد!
    آن آسمان که من و تو دیده بودیم ،همان که آبی بود ،
    همان که ستاره هایش را تا صبح هم که میشمردیم باز تمام نمیشدند،
    دیریست که در بند است .
    نه در بند ملال خویش ، نه در بند ابرهای سیاه که خیلی زور میزدند دل چهار تا شاعر رو اسیر غم میکردند ودست آخر بغض خودشون هم از دست خودشون میترکید،و نه در بند دیوسیاه و پخمه ی قصه های مادرهامون که گول حسن کچل و آبکشش رو میخورد.
    آسمان در بند تخم و ترکه قابیله. آدمها!؟
    اینکه میبینی گرد و خیمه زده، سقف زندانیست که رنگش کرده اند ،آبی آسمانی.
    لوستر و مهتابی و چراغای هالوژنش هم براهه. جای آفتاب و مهتاب و ستاره هاش!.عجب زندان زیبایی.مو نمیزنه.میبینی ستاره ها که سهله آفتابشم قلابیه .
    راستی یاد ترومن شو نیفتادی؟
    شب! بخیر.
    حمید

    پاسخحذف
  4. حمید عزیز! لابد توجه داشتی که منظور من از ستاره ستاره اقبال بود و نه این که این ها ستاره اند یا هر کس دیگری ... به هر صورت ممنوم از تو و حس پاکی که داری

    پاسخحذف