طرح کاد اول دبیرستان را رفتم بخش ارتوپدی بیمارستان شفیعیه. وقتی سر کمک به پانسمان پای یکی از مریض ها بدحال شدم، مطمئن شدم دکتر نخواهم شد! بعد که تعداد دانشجوهای پرستاری مشغول به آموزش در بیمارستان زیاد شد عذر ما را خواستند. بعد برای ارتقای بهره وری رفتم مخابرات، آن موقع در طبقه دوم، ساختمان کوچک استیجاریی داشت در خیابان سعدی وسط. در آن جا سختی خدمت به ملت توسط کارکنان محترم را در ساعات پیک غیب و حرافی و خاله زنک بازی به عینه ملاحظه نمودم و بسی وقت سوزاندم. طرح کاد سال دوم را بالکل رفتم داروخانه دایی جان: داروخانه دکتر صباحی. آن جا هم بی استعداد بودن خودم را در حفظ کردن جای داروها و کشف رمز خط پزشکان محترم خوش خط به منصه ظهور رساندم. تا سال سوم دبیرستان که به همت مدیر وقت دبیرستان شریعتی، آقای بیوک ملایی که خدا حفظش کند، دبیرستان های زنجان صاحب اولین لابراتوار کامپیوتر شدند. دبیرستان ها به نوبت وقت می گرفتند و هفته ای یک روز می رفتند برای آموزش علوم نوین مسمی به نام "رایانه"! ما هم هر هفته یک بار دست به کی برد می شدیم. آقای حسین تقیلو، که دوستش دارم و داشته ام و خواهم داشت، و مهم تر این که بهترین دبیر هندسه زنجان بود، به ما مبانی کامپیوتر و بیسیک درس می داد. چقدر دوست دارم یک بار دیگر ببینمش و دستش را ببوسم ... از طرح کاد که بگذریم باید بگویم سال دوم دبیرستان چیز دیگری بود و حکایت زیاد دارد ... سال دوم را هم قرار بود شیفت بعداز ظهر باشیم و از این بابت کسی خوشحال نبود. نمی دانم چطور شد زنده یاد شرفی، مدیر دبیرستان، تصمیم گرفت تنها یک کلاس دوم شیفت صبح باشد با این شرط که اعضای کلاس همه معدل هفده به بالا باشند. به این ترتیب حدود سی نفر انتخاب شدیم و رفتیم شیفت صبح. برای چند نفری پارتی بازی شد و در حالی که معدل زیر هفده داشتند شدند شیفت صبحی اما کسی هم بود که معدل بالای هفده داشت ولی کلاسش را تغییر نداد و همان بعد از ظهر ها آمد. او کسی نبود جز مرتضی شهامی - که بعدها مهندسی برق خواند و سال گذشته در لیست رایحه خوش خدمت کاندیدای عضویت در شورای شهر زنجان شد و البته رای نیاورد. با شهامی همکلاس نشدم ولی بعد ها دوستانی صمیمی شدیم که برای خودش حکایتی دارد – به این ترتیب یک کلاسی تشکیل شد به اسم :دوم ریاضی شش ... ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر