۱۳۸۶ شهریور ۱, پنجشنبه

ستاره

تنگ در آغوش گرفتمش، حمید را، بعد از سه سال. حمید خیلی فرق کرده، مثل خیلی هایی که فرق می کنند مثل خود من. به قول حمید همیشه دوری هست اما دلتنگی همیشه نیست. از خیلی ها دور می شوی بدون آن که دلت برایشان تنگ شود و پشت سر خیلی از دوری ها، البته دلتنگی سنگر گرفته! ... همین هفته قبل، شبی جاده آسفالته غربی سد گاوازنگ زنجان را رفتیم تا آخر، تا جایی که جاده تمام شد، ما بودیم و ما و تاریکی و ستاره هایی که پایین تر آمده بودند. نور چراغ های شهر ما را گم کردند و ستاره ها بدون آن که نورشان کم و زیاد شود زیباتر شدند ... ستاره ها همیشه هستند این زیادی نورهای مصنوعی است که ما را از ستاره ها می راند.

۲ نظر:

  1. این حس در آغوش کشیدن اینچنین زمانی پیش میاد که تو انگار به کسی نهایت اطمینان را داری...دلم تنگ شده واسه این در اغوش کشیدن :)

    پاسخحذف
  2. همه چيز تغيير كرده است

    پاسخحذف