۱۴۰۳ مهر ۲۵, چهارشنبه

آن خانه‌ی یاد

.
خاطره‌بازی چون من، حتی ۲۲ سال بعد از فروخته شدن خانه پدری در کوچه جهانگردی (کوچه شهید گنج‌خانلو) در خیابان صفا، با و بی‌مناسبت، راهش را کج می‌کند تا از روبه‌روی این خانه خالی‌مانده رد شود؛ از پنجره‌ها داخل را دید بزند، و در آجرها یاد بجوید؛ از خودش بپرسد آن اتاق‌های پایین حیاط چطورند؟ آن درخت پربرکت گیلاس و آن زیرزمین خنک تابستان چه شدند؟... 
 
خبر گرفته بودم که مالکیت خانه به دعوا و دادگاه کشیده. برخی شیشه‌ها شکسته، ابزار سنگین پشت در ورودی چیده‌اند که لابد در به راحتی باز نشود، رگلاتور گاز را برده‌اند...

خانه‌های نما آجری دهه پنجاه شهر را به طور کلی دوست دارم؛ همان‌ها که یکی یکی دارند از صحنه روزگار محوشان می‌کنند. همین دو هفته پیش، از خیابان بهار ردشدنی دیدم که خانه سابق مرحوم بهبود دایی‌جان را (سر قلعه‌چه میربها) طوری از جا کنده و برده‌اند، انگار با پاک‌کن، نقاشی محو کرده‌اند، حالا پرهیز دارم از خیابان بهار بگذرم! یا که بر در و پنجره آن خانه زیبای سر کوچه شهید واعظی حوالی کارخانه کبریت سابق میلگرد جوش داده‌اند؛ این طوری آماده سلاخی‌شان می‌کنند! ... این‌ها غمگینم می‌کند؛ دارند مدام و بی‌خستگی رشته‌های یاد را پاره می‌کنند ... یک‌بار به کسی که پرسیده بود توی شهر، چه چیزی حال‌ات را خوب می‌کند؟، گفته بودم: باران و برف و چراغ روشن خانه‌های قدیمی... 

دیروز دیدم اطلاعیه با نشان دادگستری دم در خانه‌ پلاک 14 کوچه جهانگردی زده‌اند؛ "او" را به مزایده گذاشته‌اند، با بشارت موقعیت مناسب برای آپارتمان‌سازی، قیمت پایه نوزده‌ونیم میلیارد تومان... کجا ببرم این دست‌های کوتاه را؟ این یادهای عزیز را؟ اندوه چراغ‌های خاموش خانه‌های قدیمی را؟ 



 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر