اشاره: مدتهاست از گعده و فضای سیاسی و باندی استان دور و تا حد زیادی بیخبرم؛ نه ذینفع و صاحبنظرم (گو که همه ذیربطیم) و نه این که این فضا را مسموم و تباه "نمیدانم"! با این همه، بیتابی بخشی از آشنایان و عزیزان (و البته ناآشنایان) سالهای دور و روزگار "اصلاحات خاتمی" و اصرارشان به نشاندن جناب احمد حکیمیپور یا سایر دوستانشان بر کرسی استانداری استان زنجان، ناگزیرم میکند از باب تنویر ذهن خودم و بسیاری چون خودم، چند نکته را یادآوری و برای چند پرسشم، پاسخ بخواهم.
قدردان خواهم بود اگر عزیزان توصیهکننده که «یا فلانی استاندار شود، یا فلانی و گرنه ...» توجه کنند و عنداللزوم پاسخ دهند:
1) به استناد کدام سند و مدرک و نظرسنجی، نقش ستادهای بیرونق جناب پزشکیان را در (دستکم) شهر زنجان، در رأیآوری ایشان بیشتر از فضای رسانهای و افکار عمومی در سطح کشور ارزیابی میکنند؟ آیا نمیپذیرند که رأی آوردن جناب پزشکیان در 1403 مشابه روند رأی آوردن جناب روحانی در سال 1392 بود؛ متاثر از فضای سیاسی عمومی کشور و تهران (رد صلاحیت مرحوم رفسنجانی و انصراف عارف) و نه فعالیت ستادهای استانی؟ جناب پزشکیان از جمله برنده ترسیدن بخشی از مردم از هیولای سعید جلیلی در سراسر کشور (در دور دوم) و شرایط بحرانی کشور بود؛ قبول ندارند؟!
2) غیر از این است که همه افرادی که برای استانداری پیشنهاد شدهاند (آقایان حکیمیپور، بیغم، بیات و ...) افرادی با وجهههای پررنگ و حتی صرفا "سیاسی"اند؟ ارادت شخصی به اکثر این بزرگواران دارم؛ بسیار محترم و فروتن و بزرگوارند ولی این رفتار و فشارها، و نحوه اعمال آن (گاه در حد تهدید به کتککاری)، نشانه شوق به سلطه باندی ِ سیاسی در مدیریت عالی استان به قیمت زیر پا گذاشتن برخی از مسلمات فعالیت سالم سیاسیست که حتی به شرط توفیق، مانع استقلال عمل استاندار منصوب خواهد شد. این طور نیست؟
3) حامیپروری («من به تو رأی دادهام، پس به من حال بده»!) یک عفونت و عارضه بد در بدنه دموکراسی است؛ در همه جای دنیا. کتاب فوقالعاده "نظم و زوال سیاسی" را بخوانیم؛ این کتاب مستنداً نشان میدهد "حامیپروری" بدون توجه به توانایی در درک مسائل و نیاز و توانمندیها، چطور به زوال یک نظام میانجامد حتی در جایی مثل آمریکا.
4) استان گرفتار معضلات وخیم و عجیب و بیسابقهای است؛ از بحران آب و محیط زیست و انرژی گرفته تا تامین نقدینگی واحدهای تولیدی و حتی پروژههای در حال ساخت. چرا هیچکدام از نفراتی که پیشنهاد شدهاند، "آدم اقتصادی" و فراجناحی یا حتی دارای کارنامهای که مبیّن دیدگاه او در حوزه بحرانهای جاری جامعه باشد، نیست؟ آدمش را ندارند؟! آیا معلوم نیست این بازی دو سر باخت است(؟)؛ چه استاندار دلخواهشان بیاید (که نتواند گرهی از گره این بحرانهای عظیم باز کند) و چه نیاید (که سرخورده و پراکنده شوند)؟
5) عزیزان پیشنهادکننده استاندار: لطفا(!) توفیق جریانهای موسوم به انقلابی و ارزشی را در انتخابات ریاستجمهوری 92 و 96 در سطح استان زنجان (در مرحله گرفتن رای بیشتر برای کاندیدایشان)، در تشکلسازی این جریان جستوجو کنید؛ در دورهمیهای مناسبتی بسیار بین انتخاباتها و نه فقط در موسم انتخابات، در تشریک مساعیشان (و البته پدری برخی نهادهای خاص در حقشان!)؛ هر چند بسیار اختلاف دارند و البته که به موقع چوب آن را هم، معالاسف استان خورده و هم، خودشان (که نوش جانشان!)، اما یک سروگردن از نظر سازمانی بهتر از شمایند! استاندار شما که جلوس کرد، سهمتان را که گرفتید، توی خیابان همدیگر را دیدنی، راهتان را کج نمیکنید؟! برای یک لحظه هم که شده تصور نمیکنید که نکند این تنافر و فاصله بین اکابر جریان اصلاحطلب در زنجان که فقط در مقطع پیش از انتخابات کمرنگ میشود، ناشی از افتادنتان در دام سیاسی-امنیتیهای رقیب باشد؟! هوشیاریتان را چطور خرج مقابله با این فرض کردهاید؟!
6) نمیشد بحرانهای کشور و استان را احصا و اعلام کنید، بعد بفرمایید به هر کدام از کسانی که معرفی کردهاید برای کاهش این تنش و بحرانها (و نه حتی حل آنها) چه امتیازی دادهاید و بر چه اساسی؟ آیا معیاری قویتر از "حضور و ریاست ستاد تبلیغاتی" و "همجناحی" بودن مد نظرتان بود؟ اگر بفرمایید «فرصت این کارها نبود»، پذیرفتهاید که "موسمی" دور همید و چه خسارتی بزرگتر از "بیتشکل" بودن برای جمعی که مدعی است برای اصلاح امور برنامه دارد؟!
7) و صریح: «استاندار مهم است یا "استان"داری؟»، مصائب مردم مهمتر است یا ستاد؟
این متن در خبرآنلاین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر