در دوران مدرسه، توی کتاب درسیمان، ماجرایی میخواندیم که خیلی خوب و بسیار قابل تامل بود.
نمیدانم هنوز هم این ماجرا در کتابهای درسی هست یا نه؟!
...
«داستان صفوان جمّال و امام کاظم (ع)»
***
صفوان بن مَهران شتران زیادی داشت که از کرایه دادن آنها، زندگی خود را میگذراند و از همین جهت به او جمّال میگفتند.
نقل میکند که روزی خدمت حضرت امام موسی کاظم(ع) رسیدم. آن حضرت(ع) به من فرمود: ای صفوان! همه چیزِ تو خوب و نیکو است جز یک چیز.
سؤال کردم: فدایت شوم آن چیست؟
امام(ع) فرمود: اینکه شتران خود را به این مرد (یعنی هارون خلیفه وقت) کرایه میدهی.
عرض کردم: به خدا سوگند من از روی حرص و سیری و لهو چنین کاری نمیکنم. چون او به راه حج می رود، شتران خود را به او کرایه میدهم. خودم هم خدمت او را نمیکنم و همراهش نمیروم، بلکه غلام خود را همراه او میفرستم.
امام(ع) فرمود: آیا از او کرایه طلب داری؟
گفتم: فدایت شوم. آری.
امام(ع) فرمود: آیا دوست داری او باقی باشد تا باقی کرایهات را به تو برسد؟
گفتم: آری.
امام(ع) فرمود: کسی که دوست داشته باشد بقای آنها را، از آنان خواهد بود و هر کس از آنان باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود.
صفوان می گوید: بعد از این گفتگو با امام کاظم (ع)، تمامی شتران خود را فروختم. وقتی این خبر به هارون رسید، او مرا خواست و به من گفت: به من گزارش دادهاند که تو شترهای خود را فروختهای، چرا این کار را کردهای؟
گفتم: آری فروختم. چون پیر و ناتوان شدهام و غلامانم از عهده این کار برنمیآیند.
هارون عصبانی شد و گفت: هرگز، هرگز. میدانم که تو به اشاره موسی بن جعفرشتران خود را فروختهای.
به او گفتم: من را با موسی بن جعفر چکار؟
هارون گفت: بس است دیگر. به خدا قسم اگر حق مصاحبت تو با من نبود، تو را می کشتم. (منبع)
**
بله عزیزان! حتی تجارت معمولی با ستمکار (حتی ستمکاری که به حج میرود) چنین حسابی دارد چه برسد به باقی امور.
«امام(ع) فرمود: آیا دوست داری او باقی باشد تا باقی کرایهات را به تو برسد؟ ... کسی که دوست داشته باشد بقای آنها را، از آنان خواهد بود...»
**
عاقبت به خیر بشویم الهی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر