۱۴۰۰ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

* 5

خیال برت داشته بود که «همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ما» نقل رگ‌های توست لابد. خیال باطلی بود.

قاعده دارد. خیال کرده بودی دست از لای پنجره ببری زیر باران، کار تمام است. "باران"، خیس شدن ِ تنها، و تنها خیس شدنِ دست نبود، باران باید جاری در رگ‌ها می‌شد.

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر