مهرماه سال 82 بود. به عنوان خبرنگار اعزام شده بودم به نمایشگاه توانمندیهای اقتصادی کشورهای اسلامی در حاشیه اجلاس سران کشورهای اسلامی در کوالالامپور. متولی بخش ایران در این نمایشگاه، شرکت نمایشگاههای تجاری زنجان (مربوط به اتاق بازرگانی) بود. بعد از افشای حواشی سفر اروپایی معاون وقت استاندار زنجان (احمد سرخپر) قرار شده بود هر بار یک خبرنگار همراه هیئتهای اعزامی از استان باشد تا گزارش بیاورد. در سفر مالزی، قید قرعه به نام من شد ... در یکی از روزهای برگزاری نمایشگاه متوجه شدم یکی وارد نمایشگاه شده که همه دارند از او عکس میگیرند. نشناختماش ولی لازم دیدم من هم عکس بگیرم. حتی به کسی که از پشت کاور خبرنگاری مرا میکشید که این همه نزدیک نشوم، بیاعتنایی کردم. آن آقا چرخید و چرخید و نزدیک بخش ایران که شد، معلوم شد "پادشاه" مالزی بوده! خیلی ساده و با حداقل حفاظت فیزیکی آمده بود ... چند روز بعدتر کسی دیگر را در راهروهای نمایشگاه دیدم که خیلی به نظرم آشنا آمد. هر چه فکر کردم به یاد نیاوردماش. از یکی از دو همراهاش که عقبتر از او راه میرفت پرسیدم: «ببخشید، ایشون کی هستند؟»، طوری نگاه عاقل اندر سفیهی کرد که شناسایی فرد مذکور را به بعد موکول کردم. فردا در خبرنامه نمایشگاه متوجه شدم وزیرخارجه عمان بوده.
*
شاید درباره این سفر بیشتر بنویسم با عکسهایی که هنوز دارمشان. سفر "تفریحی" خوبی برای استاندار وقت (رحمانزاده) و بسیاری از مدیران و شهرداران استان تدارک دیده بودند. همان موقع نقدهای ناخوشایندی از این سفر مقامات نوشتم؛ در قالب یک گزارش و بعد به صورت پاورقی زیر عنوان "سفر به سرزمین همکیشان" که در پیام زنجان منتشر شد و خیلی خواننده داشت.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر