۱۳۹۹ خرداد ۲۸, چهارشنبه

چهارپاره - 149 | تماشای میوه‌های یک درخت در سکوت




اول)
الف: آیت‌الله خامنه‌ای (خطبه‌های نمازجمعه، 18 دی 77، بعد از قتل‌های زنجیره‌ای): «این قتلها به ضرر ملت ایران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حکومت بود. یک گروه داخلی که جزو وزارت اطّلاعات هم باشند، هرچه هم حالا فرض کنید که متعصّب باشند و بنای این کار را داشته باشند، در سطوحی از وزارت اطّلاعات که اهل تحلیلند، امکان ندارد دست به چنین قتلهایی بزنند. این افرادی که کشته شدند، بعضیها را ما از نزدیک میشناختیم. اینها کسانی نبودند که یک نظام، اگر بخواهد اهل این حرفها باشد، سراغ اینها برود. اگر نظام جمهوری اسلامی اهل دشمن‌کُشی است، دشمنان خودش را میکُشد؛ چرا سراغ فروهر و عیالش برود؟! ... حالا شما فکر کنید، کسی که مثل فروهر را میکشد، آیا میتواند دوست نظام باشد؟! میتواند برای نظام کار کند؟! چنین چیزی معقول است؟! من این را باور نمیکنم. آشنایی من با مسائل سیاسىِ این بیست ساله و قبل از این در دوران انقلاب - آشنایی با اشخاص، آشنایی با جریانات سیاسی، آشنایی با توطئه‌های گوناگونی که از اطراف دنیا همیشه در جریانش بوده‌ایم - اجازه نمیدهد که من باور کنم این کارِ عناصری است که با نظام مسأله‌ای ندارند و نمیخواهند علیه نظام کار کنند. بعضی از این دو، سه نفر نویسنده‌ای هم که متأسّفانه در این حادثه کشته شدند، اسمشان را بنده هم نشنیده بودم ... آن دستی که به فکر میافتد بیاید اینها را تصفیه کند و به قتل برساند مگر میتواند بیگانه نباشد و تابع یک نمایشنامه از پیش طراحی شده‌ای نباشد؟! باید بگردند اینها را پیدا کنند.»(+)
ب: علی یونسی (وزیری که بعد از دری نجف‌آبادی بر صندلی وزارت اطلاعات دولت خاتمی نشست در گفت‌وگو با ضمیمه روزنامه ایران (ایران‌ماه) در سال ۹۸): «سازمان قضائی آن موقع بر اساس این تحلیل کار را پیش می‌برد که چون این اتفاق به ضرر نظام جمهوری اسلامی بوده و قتل امثال فروهر توجیه امنیتی ندارد و فقط به نفع اسرائیل و دشمنان است، باید نفوذی از بیرون صورت گرفته باشد و این نفوذ شاید اسرائیل باشد که در وزارت اطلاعات صورت گرفته است. بر همین اساس می‌گفتند باید زیر و بم نفوذ را درآورد و با اعمال شکنجه‌های طاقت‌فرسا از بعضی دستگیرشدگان اعتراف گرفتند که با اسرائیل ارتباط داشته‌اند و همچنین به گناهان و جرایم عجیب و غریب هم اعتراف کرده بودند.»
ج: حسام‌الدین آشنا (مشاور رئیس‌جمهوری): «این پرونده (قتل‌های زنجیره‌ای) به سخت‌ترین و خشن‌ترین وجه ممکن مورد رسیدگی قرار گرفت. آنچه در سازمان قضائی نیروهای مسلح اتفاق افتاد، به‌هیچ‌وجه کمتر از اصل قتل‌ها نبود. روزی باید از آقای نیازی (رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح) سوالات سختی پرسید!»(+)
.
دوم) سعید حجاریان پرسیده: «دوم خردادی‌ها تندرو بودند یا جریان مقابلشان؟»؛ «به نظر من نخستین جرقه‌های تندروی که معطوف به عمل سیاسی بود، مربوط می‌شود به ستاد انتخاباتی آقای خاتمی در بندرعباس. آنجا ستاد را به آتش کشیدند و یکی از اعضای ستاد در آتش سوخت و از دنیا رفت. علاوه بر این چندین نوبت به میتینگ‌ها و سخنرانی‌های ستاد خاتمی حمله شد که شرح این وقایع کمابیش به قلم مرحوم بابک داد ثبت و ضبط شده است. ولی شاید بد نباشد به جلد جدید خاطرات مرحوم هاشمی - انتقال قدرت - ارجاع بدهیم. بنا به روایت ایشان، از ۳۱ فروردین ۱۳۷۶ حملات انصار حزب‌الله به خاتمی شروع شد ... جریان انصار حزب‌الله انتهای منطقی تندروی خیابانی بود و وقت زیادی از دولت اصلاحات گرفت. شما امروز نمی‌توانید تصور کنید وزیر دولت مستقر را در خیابان کتک بزنند، اما این‌ها نوری و مهاجرانی را کتک زدند. شما نمی‌توانید تصور کنید رسماً اسامی سوژه‌های ترور منتشر شود و تهدید به قتل کنند، اما کردند. ببینید؛ این‌ها دکتر سروش را کتک زدند و حتی قصد از بین بردن او را داشتند؛ به چه جرمی؟ بحث اندیشه‌ای. در این دوره، سطوحی از قدرت رسماً در موضع جنگ با دولت قرار داشتند. وزارت اطلاعات آقای دری نجف‌آبادی رسماً حرف رئیس‌جمهور را نمی‌خواند! خب، این‌ها همه یعنی چه؟ کمی صریح‌تر حرف بزنم. من معتقدم حتی اکبر گنجی هم رادیکال نبود، او واقعیت‌ها را نوشت … شما توجه کنید که بخشی از اتهامات ما یا به بیان برخی، تندروی‌های ما مربوط است به انتقاد از هاشمی. هاشمی در دوره اصلاحات حقیقتاً دموکرات نبود اما دوری از قدرت و نگاه درجه دوم به وقایع ایشان را به نقطه‌ای رساند که موضع‌گیری‌های دقیق و اصلاحی کند تا اینکه از سال ۱۳۸۴ به بعد، اساساً هاشمی جدیدی متولد شد.»(+)
.
سوم) «به مزرعه پسته مرقد امام در منطقه کوشک نصرت رفتیم. حسن آقا (خمینی) و آقای (محمدعلی) انصاری و مهندس بارانی توضیح دادند. حدود هشت‌هزار‌هکتار زمین گرفته‌اند با 12 حلقه چاه (...) به نام "دشت احمد" نامگذاری شده. توضیح دادند که چگونه احمدآقا در آن نقطه برای خودسازی چهل روز ریاضت کشیده و این که این منطقه به عنوان مرقد امام قبل از فوت امام انتخاب شده بوده که بعد از فوت امام منصرف شده‌اند.» - یادداشت‌های روزانه هاشمی رفسنجانی، اول آبان 1376
.

چهارم) هر سه "پاره" بالا، "نقل قول" است؛ مستند؛ به مثابه تماشای میوه‌های یک درخت در سکوت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر