هرگاه که از دنیا مأیوس میشوم
و شبها با کوچکترین صدا از خواب میپرم
از ترس جان خودم و فرزندانم،
برمیخیزم و میروم آنجا که سوسمار بزرگ
با آن همه زیبایی روی آب آرمیده
به جایی که مرغ ماهیخوار ماهی میگیرد
و آن گاه به صلح و آرامش موجودات وحشی دست مییابم.
موجوداتی که زندگیشان را با غصهها و نگرانیها محدود نمیکنند.
به دیدار آب ساکت و آرام میروم
و بالای سرم ستارهها را حس میکنم. کور، از روشنایی روز،
آرام میایستند با آن همه نور.
و من نیز مدتی در زیبایی و عظمت دنیا میآسایم
و حس میکنم که آزادم.
**
وندل برری (شاعر آمریکایی)، آرامش چیزهای وحشی
نقل از "سیاه مرگ"، ترجمه کتایون سلطانی، صفحه 236
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر