۱۳۹۸ آبان ۱۲, یکشنبه

علیه "تبلیغ علیه خودمان" | 13 آبان



1) کورت والدهایم، دبیر کل سازمان ملل متحد در چهاردهه قبل، در خاطرات خود به سفر نخست‌وزیر وقت ایران (محمدعلی رجایی) به نیویورک اشاره کرده است؛ سه هفته بعد از شروع جنگ و قریب یک سال بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران و گروگان‌گیری. دبیر کل وقت سازمان ملل در خاطرات خود نوشته است: «رجایی نمی‌توانست درک کند چرا نسبت به ایرانی‌ها که چنین آشکارا قربانی تهاجمی خارجی شده بودند، در نیویورک تا بدین‌‌حد، کم همدردی می‌شود. با تلخکامی از بی‌عدالتی در سازمان ملل متحد شکایت کرد. در مدت دو روز اقامت او در نیویورک درگفت‌وگویی طولانی با او کوشیدم برایش روشن کنم که نمی‌تواند انتظار کمکی در زمینه شکایت خود داشته باشد تا زمانی که ایران به رغم محکوم دانستن گروگان‌گیری از طرف جهانیان، همچنان گروگان‌ها را در زندان نگه‌داشته است. او نظایر این سخنان را از باقی مقامات هم شنید.»

2) حمل زباله با پرچم آمریکا  پس از اشغال سفارت (آبان 58)، ابتکار «علی کیوان‌آرا» بود؛ گوگل فقط یک «علی کیوان‌آرا» را به دست می‌دهد که مدتی مدیرعامل شرکت تهیه کالای نفت تهران بوده. او در شماره 30 مجله "اندیشه‌پویا" در یادداشتی در این باره نوشت: «شاید درست بود که این کار انجام نمی‌شد.»


3) حساسیت روی امنیت اماکن دیپلماتیک و پرچم ملی در همه جای دنیا بالاست. اشغال سفارت آمریکا به گواه بسیاری، سرمایه اجتماعی بزرگی برای صدام فراهم کرد تا به مرز و خاک ایران ِ انقلابی تجاوز کند و بتواند افکار عمومی و مراکز قدرت را علیه جمهوری اسلامی ایران متحد سازد. فیلم نبود ولی مثل همه ماجرا و فیلم‌های گروگانگیری، گروگان گرفتند تا به خواسته‌شان (تحویل شاه به ایران) برسند؛ نرسیدند ولی جهانی را علیه کشور و ملتی متحد کردند.

4) توجیه اشغال سفارت و گروگان‌گیری به اعتبار شور و هیجان انقلابی (صرفا در چهار دهه قبل) یک چیز است، تداوم تکریم و تقدیس این اقدام، چیزی دیگر. ادامه بزرگداشت 13 آبان 58 در خوشبینانه‌ترین حالت، می‌تواند ناشی از رودروایسی و تعارفات در مواجهه با ژست‌های صدر انقلاب باشد و در بدبینانه‌ترین حالت، لجبازی و سندی بر منتفع شدن از تداوم تخطئه انقلاب و نظام در فراسوی مرزها.
سوال این است: هزینه این رودروایسی (در سوی خوش‌بینانه) یا لجبازی (در سوی بدبینانه) از کدام محل پرداخت می‌شود؟

5) اگر اصل مسئله، نزاع با آمریکاست قطعاً یکی از خطاهای جریان صاحب این مسئله، ترجیح سیزده آبان (اشغال سفارت و گروگان‌گیری) به 12 تیر (ساقط کردن هواپیمای مسافری ایران) برای راهپیمایی سالانه ضدآمریکایی است.
یادآوری جنایت ساقط کردن هواپیمای مسافری حس همدلی بیشتری را داخل و خارج کشور برمی‌انگیزد.
واقعا موضوع بیش از اندازه ساده نیست؟

6) معصومه ابتکار در کتاب خاطرات خود از آنچه «تسخیر» سفارت آمریکا خوانده (در کتابی با همین نام «تسخیر») از جمله (در صفحه 306) نوشته: «افراد و خانواده‌ها نیز برای بازدید (سفارتخانه) می آمدند. برخی ترجیح می‌دادند بدون راهنما از مجتمع بازدید کنند. وقتی داشتم در داخل «جنگل» قدم می‌زدم خانواده‌ای از طبقه متوسط را به پیش قراولی پدر خانواده دیدم. پدر سخن می‌گفت و از دور به نظر می‌رسید درباره درستی اطلاعاتش بسیار مطمئن است. آرام به آنها نزدیک شدم تا ببینم چه می‌گوید. در «جنگل» گودال‌هایی برای سوزاندن برگهای خشک پاییزی حفر شده بود. نمی‌دانم باغبان سفارت این کار را کرده بود یا دانشجویان ولی اکنون اعضای این خانواده کنار یکی از این گودال‌ها جمع شده بودند و پدر خانواده همچون فردی مطلع برای آنها توضیح می‌داد: «این گودال‌ها را می‌بینید؟ ببینید چقدر سیاه است. می‌دانید آمریکایی‌ها اینجا چه کار می کردند؟ آنها از این گودال‌ها به عنوان سیاهچالی برای شکنجه و سوزاندن مردم استفاده می کردند.» ابتکار ادامه می‌دهد: «نتوانستم جلوی خنده‌ام را بگیرم...».

۱ نظر: