۱۳۹۷ اسفند ۷, سه‌شنبه

مرکز سیاست خارجی





از سال 60، آغاز ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای، وزرای خارجه بلااستثناء «نفر» ایشان بوده‌‌اند.

ولایتی سهم رئیس‌جمهوری ِ وقت در کابینه میرحسین موسوی بود؛ بعد هم که رئیس‌جمهوری، قبای رهبری بر تن کردند، 8 سال نخست، دوباره ولایتی وزیر خارجه (دولت رفسنجانی) بود تا دوران خاتمی رسید. ولایتی از وزرات‌خارجه کنار رفت ولی همچنان مشاور ارشد خارجی رهبری تا همین امروز (قریب به 22 سال) باقی مانده است؛ در دیدارهای رسمی در صدر می‌نشیند، پیام به سران کشورها می‌برد و می‌آورد و از موضع بالا حرف می‌زند.

به تصریح رسمی بیت رهبری (طبق اطلاعیه ششم مرداد ماه 96)، همه وزرای خارجه قبل از معرفی به مجلس، باید به تأیید ایشان رسیده باشند و رسیده‌اند هم. در این اطلاعیه آمده: «رویه ثابت در همه دولت‌ها، هماهنگی با رهبری در انتخاب وزیران دفاع، امور خارجه و اطلاعات بوده است»؛ همه دولت‌ها یعنی همه دولت‌ها و شامل دولت‌های خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی، علاوه بر دولت رفسنجانی.

در این بین، محمدجواد ظریف متفاوت می‌نمود ولی نکته این است که ظریف آورده شد تا «نرمش قهرمانانه» را «تدارک» ببیند و «نرمش قهرمانانه»، سیاست ِ دگر ِ کشتی‌بان بود. ظریف در گفت‌وگوی هفته پیش خود با روزنامه جمهوری اسلامی گفته بود: «برای شخص بنده مهم‌ترین ملاک این بوده که تلاش کنم دستورات رهبری را اجرا کنم.»

در مجموع، قوه مجریه - با همه تفاوت در سخنوری و رویکردها - هیچ‌گاه مرکز مدیریت سیاست خارجی کشور نبوده که اکنون استعفای ظریف، یک اتفاق فوق‌العاده در این حوزه در نظر آید. آنچه مهم است سوگیری و ابعاد سیاست ِ دگر ِ تازه‌ی کشتی‌بان است در عین عمیق شدن مصائب اقتصادی و ابراز دشمنی عریان دولت آمریکا.

البته نباید سایر مفروضات را یک سره نادیده گرفت؛ شاید ظریف به این نتیجه رسیده که با اصرار به کناره‌گیری، نقش تازه‌ای برای خود تعریف کند (اگر نگوییم «برایش تعریف کنند»).


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر