🔹 1) کمتر
از دو سال بعد از روی کارآمدن بعثیها در عراق، در بهمن ماه سال 1348، دولت عراق
با صدور اعلامیهای شدیداللحن، دولت وقت ایران را متهم كرد كه در توطئه كودتای
عراق كه سركوب شده بود به آمریكا كمك كرده و در تحریك كردها برضد دولت بغداد،
ابزار سیاست آمریكا شده و آمریكا از طریق ایران، پول و اسلحه به كردهای عراق میرساند.
دولت ایران پاسخی صریح به این اعتراض دولت عراق نداد. مندرجات كتاب خاطرات هنری كیسینجر
مقام وقت دولت آمریكا که دو دهه بعد انتشار یافت نشان داد که اعتراض فوریه 1970 و
اعتراض های بعدی دولت عراق بی مورد نبود. (ر.ک: دکتر نوشیروان کیهانیزاده،Iranians
History on this day)
این
کودتا روز 2 بهمن 48، لو رفته بود.
🔹 2) (فلاش
بک:) چرا رابطه ایران و عراق تیره بود؟
عکس - حسن البکر و صدام |
از
زمان فروپاشی عثمانی و شکلگیری دولت عراق، سیاست دولتمردان بغداد، همواره بهعنوان
منبع تهدید علیه امنیت ملی ایران به شمار آمده و این کشور به ندرت روابطی دوستانه
با ایران داشته است. نقطه آغاز روابط بین 2کشور به فروردین 1308 و اعزام هیئت
حُسننیت از سوی پادشاه عراق به ایران و تقاضای این هیئت جهت برقراری روابط سیاسی
با ایران باز میگردد. با این حال دولت عراق که در این زمان تحت حمایت انگلیس قرار
داشت، نخست از اواسط سال 1310 با ارسال چندین یادداشت اعتراض به دولت ایران،
مأموران گمرک و نیروی دریایی ایران را متهم به نادیده گرفتن مقررات سازمان بندر
بصره و تجاوز به حق حاکمیت عراق در آبهای اروندرود کرد و سپس در سال 1313 به منظور
جلوگیری از اعمال حاکمیت ایران بر اروندرود به جامعه ملل شکایت برد.
سرانجام
در 13 تیر 1316 طی قراردادی که میان 2کشور منعقد شد، حق کشتیرانی در سراسر اروندرود
به استثنای 5کیلومتری از آبهای آبادان تا خط تالوگ به دولت عراق واگذارشد. با
کودتای عبدالکریم قاسم که عقاید افراطی و چپگرایانه و گرایشات افراطی عربی داشت،
روابط نامطلوب 2کشور آغاز شد. در این دوره اختلافات مرزی 2کشور افزایش یافت.
عبدالکریم قاسم ادعا کرد که عراق در سال 1316 تحت فشار جدی قرار داشته و ناچار شده
است که حاشیهای به عرض پنج کیلومتر از اروندرود را به ایران واگذار کند و این
عمل عراق بخشش بوده است! این ادعا در حالی صورت میگرفت که عهدنامه 1316 در سایه
طرفداری همه جانبه انگلیس از عراق منعقد شده بود. با سقوط حکومت عبدالکریم قاسم
در 19 بهمن 1341 و به قدرت رسیدن رژیمهای میانهرو عبدالسلام عارف و عبدالرحمن
عارف، تا حدی از تنش موجود در روابط 2کشور ایران وعراق کاسته شد اما اختلافات در
حوزههای پیشین همچنان پابرجا باقی ماند.
آرامش
و چالش در روابط 2کشور تا هنگام قدرت یافتن حزب بعث در عراق (26 تیر 1347) ادامه یافت
اما باحاکم شدن رژیم بعث در عراق، دوره دیگری از تیرگی روابط میان 2کشور آغاز شد.
در این دوره علاوه بر اختلافات قبلی، تفاوتهای ایدئولوژیک رژیمهای موجود، گرایشات
پان عربیستی شدید رژیم بعث و اراده آن برای کنترل جهان عرب و همچنین گرایش 2کشور
به قطبهای مخالف دوران جنگ سرد و مخالفت عراق با حاکمیت ایران بر جزایر 3گانه بر
وخامت اوضاع افزود. همچنین نزدیکی رژیم شاهنشاهی به اسرائیل منجر به اتخاذ سیاست ایرانیستیزی
از سوی رژیم بعثی شد.
روابط
2کشور در شرایطی وارد بحران جدیدی شد که حسنالبکر رئیس رژیم کودتایی عراق ادعای
حاکمیت مطلق عراق بر اروندرود را مطرح کرد و سپس در 26 فروردین 1348 وزارت
امورخارجه عراق، آبراه شطالعرب را جزء لاینفک خاک عراق نامید و از ایران خواست
پرچمهای خود را از روی کشتیها پایین بکشد. بهدنبال این اظهارات و اعمال مقامات
عراقی، دولت شاهشناهی ایران نیز در اردیبهشت 1348 عهدنامه مرزی 1937 را ملغی و تمایل
خود را به انعقاد قراردادی مبتنی بر خط تالوگ اعلام کرد (6 سال بعد، این خواسته ایران
بود که در قالب قرارداد 1975 الجزیره بر کرسی نشست). این رویداد روابط 2کشور را تا
آستانه وقوع برخورد نظامی به وخامت کشاند و حتی احتمال درگیری نظامی نیز قوت یافت.
(ر.ک: مهدی قمصریان، روابط ایران و عراق در گذر تاریخ)
🔹 3) اسدالله
علم، وزیر دربار شاهنشاهی، در یادداشتهای روزانه خود، به موضوع کودتا علیه حزب
بعث اشاره کرده است. او ظاهراً تا قبل از لو رفتن کودتا، از ماجرا بیخبر بوده
است. در یادداشت 28 دی 48 نوشته: «صبح شرفیاب شدم. کارهای جاری در پیش بود ولی
فکر شاهنشاه را مشوش یافتم، نفهمیدم چرا.» ویراستار این یادداشتها (علینقی عالیخانی،
وزیر اقتصاد و رییس دانشگاه تهران در دهه چهل)، پانوشت کرده: «به احتمال قوی مربوط
به جریانات عراق بوده.
🔹 4) وزیر
دربار، 5 روز بعد (وقتی از 2 روز قبل وارد وین شده بودند)، نوشته: «سفیر سراسیمه پیش
من آمد و گفت که من دیشب ناچار شدم شاهنشاه را از خواب بیدار کنم. گفتم چرا به من
نگفتی، مگر مطلب مهمی پیش آمده بود؟ گفت، فرموده بودند اگر مطلبی بود، بیدارشان
کنم. دیگر تو را ناراحت نکردم. گفتم مطلب چه بود؟ گفت در عراق میخواست کوتا بشود
ولی حکومت آن را کشف کرد و بلافاصله دست به اعدام مسببین زده است (...) به سفیر ما
در بغداد اخطار کردهاند چون با کودتاچیان ارتباط داشته، باید 24 ساعته بغداد را
ترک گوید (...) بلافاصله شرفیاب شدم. شاهنشاه را فوقالعاده کسل و ناراحت سر میز
صبحانه دیدم. معلوم شد ناراحتی شاه از چه بود که میخواستند پریروز فال بگیرند.
مثل اینکه به دلشان افتاده بود که کار سر نخواهد گرفت ... اخبار اعدام در عراق پشت
سر هم میرسد و شاهنشاه فوقالعاده ناراحت هستند (...) تعداد اعدامشدگان عراق تا
حالا به 29 نفر رسیده است.»
🔹 5) 7 ماه
بعد و پس از ترور موفق «تیمور بختیار» در عراق (اولین رییس ساواک که از مدتی پیش
علیه شاه فعال شده و به عراق پناهنده شده بود)، اسدالله علم به شاه پیشنهاد میکند
به خاطر این موفقیت، به سپهبد نصیری (رییس وقت ساواک) ارتقای درجه بدهد؛ «شاه خندیدند
و فرمودند، بابت کودتای پارسال ما که درعراق شکست خورد، من باید نصیری را اعدام
کرده باشم! عرض کردم خیانتی که نکرد، نقشهاش بر اثر بیتجربگی عواملش مواجه با
شکست شد. هر دولت مقتدری این جور شکستها میخورد (...) فرمودند درست میگویی، به
هر حال موقع مناسب خاطرم بینداز که اقدام کنم.»
به
نوشته وزیر دربار شاهنشاهی، شاه همانجا گفته بوده: «اگر اشتباه نکنم آن وقت انگلیسها
ما را لو دادند، چون با این بعثیها به احتمال نزدیک به یقین بیرابطه نیستند و از
آنها استفاده میکنند.»
🔹 6) سیاست
هوشمندانه شاه در استفاده از قدرت اپوزیسیون کُرد علیه حزب بعث، نهایتاً دولت عراق
را مجبور کرد در قالب قرارداد 1975 الجزیره، حق ایران را بر اروندرود (شطالعرب)
بر اساس خط تالوگ به رسمیت بشناسد. 5 سال بعد که صدام خواست به ایران حمله کند،
کار را با پاره کردن همین قرارداد آغاز کرد اما نهایتاً در سال 69، دو سال بعد از
پایان جنگ، دوباره بر آن صحه گذاشت و در آخرین نامهاش به هاشمی رفسنجانی نوشت:
«آقای رفسنجانی رئیس جمهور، با این تصمیم ما همه چیز روشن و تمام خواستهها و
مسائلی که بر آن تکیه میکردید، تحقق مییابد و چیزی نمانده است مگر آن که
موافقتنامهها آماده و امضا شود تا هر یک از ما جهت ورود به زندگی جدید، اشراف
واضح داشته باشیم.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر