📝 سوءظن
سلطنتطلبان به رسانههای خارجی (چه بخش فارسی رسانههای بینالمللی (به طور مشخص:
بی.بی.سی و نه مثلاً صدای آمریکا) و چه غیرآن (مثل روزنامه چپگرای بریتانیایی
گاردین)) که گاه منجر به یورش به خبرنگاران این رسانهها در شبکههای اجتماعی هم
شده و میشود، ریشه در رفتار خود محمدرضا پهلوی دارد. رضا پهلوی (فرزند محمدرضا) نیز
اخیراً گفته که «ترامپ روزنامهنگاران اصلاحطلب راکه نفوذیهای رژیماند، از
رسانههایی که با پول مالیاتدهندگان آمریکا و بریتانیا برای ایران برنامه پخش میکنند،
کنار بگذارد.» واکنش یک خبرنگار بی.بی.سی (کسری ناجی) به این اظهاراتِ ولیعهد
سابق که آنرا «سخنانی علیه همه روزنامهنگاران و دموکراسی» خواند، منتهی به هجمهای
سنگین توسط سلطنتطلبان به او شد.
برای
اثبات این رابطه تاریخی (بین بدگمانی شاه به رسانههای خارجی و تهاجم سلطنتطلبان
به این رسانهها)، مروری بسیار کوتاه به نوع مواجهه شاه با رسانههای خارجی در سالهای
آخر سلطنت، شاید، کافی باشد.
🔹 سهروز
بعدازاینکه بهدستور شاه، اسدالله علم (وزیر دربار شاهنشاهی) مدیران روزنامههای کیهان
و اطلاعات را احضار میکند و به آنها دستور میدهد درباره اینکه «ابداً ما
دموکراسی غرب را نمیخواهیم» مقاله بنویسند، شاه موافقت میکند2 قسمت اوّل مقالات Hirst که در گاردین و درباره ایران چاپ شده بود، در داخل کشور نیز منتشر
شود. ماجرا از بعدازظهر همانروز (21 مرداد 51) شروع میشود؛ قسمت سوم مقاله در
گاردین که منتشر میشود، شاهِ به شدت خشمگین، به عَلم میگوید که باید خود دولت بریتانیا
ادعاهای این مقاله را تکذیب کند. Hirst که
چندی پیش با خود شاه گفتوگو کرده بوده، از جمله درباره سوءاستفاده در جریان خریدهای
نظامی نوشته بود. عَلَم همان بعدازظهر، مقامات مسئول در سفارت انگلیس را (در غیاب
سفیر) احضار و به قول خودش: «آنچه از دهانش ممکن بود درآید را به آنها میگوید.»
عَلم
در یادداشت 22مرداد51، یعنی فردای انتشار قسمت سوم مقاله در گاردین، از نگرانیاش
بابت سوءظن شاه به خودش نوشته که نکند
شاه او را مایه الهام نویسنده مقاله، درباره لزوم دادن آزادیهای سیاسی به مردم،
تصور کرده باشد.
🔹 3 روز
بعد سفیر انگلیس از سفر برمیگردد و وقتی با خشم عَلم مواجه میشود، میگوید: «یا
باید رژیم توتالیتر داشته باشید و روزنامهنویسی را نپذیرید و یا اگر میپذیرید باید
این مشکلات را در نظر بگیرید و این قدر حساسیت نشان ندهید ... همین امروز روزنامههای
شما راجع به ایرلند و لیبی فحشی نیست که به ما ندادهاند. با آنکه میدانیم
روزنامههای شما کاملا تحت کنترل هستند، به روی خودمان نمیآوریم چون روزنامه
هستند.»
وزیر
دربار چند روز بعد، در یادداشت 4شهریور51، دوباره نوشته: «باز هم صحبت مقالات گاردین
(...) شاهنشاه سوءظن عجیبی به همه چیز دارند.»
🔹 پرویز
راجی، آخرین سفیر شاه در لندن نیز در کتاب خاطرات خود با نام «در خدمت تخت طاووس»
به نزاع با رسانههای خارجی بارها اشاره کرده است. راجی از جمله در یادداشتهای
روزانه 27 بهمن سال 56 از نتیجه ملاقات هویدا با سفیر انگلیس در تهران مینویسد:
«برای تعدیل لحن برنامههای فارسی بی.بی.سی، انگلیسیها در نظر دارند اگر بشود
قانون "مصالح ملی" را پیش بکشند تا معاملات نظامی و بازرگانی آنها با ایران
به مخاطره نیفتند.»
عملکرد
بی.بی.سی در سال 1354 منجر به این شده بود که دفتر آن در تهران به کلی تعطیل و
فعالیت آن متوقف شود.
🔹 4سال بعد
از مقالات مرداد 51 گاردین، این بار در 11 خرداد 55، شاه دولت انگلیس را بهخاطر
مقالات تایمز و گاردین، به طور ضمنی تهدید به نخریدن اسلحه میکند. سفیر بریتانیا
که به ستوه آمده، میگوید: «به دولت سفارش میکند بخش فارسی رادیو لندن را تعطیل
کند زیرا در ایران آنقدر انگلیسیدان هست که اگر بخواهد همان خبرانگلیسی بی.بی.سی
را گوش کند.»
🔹 شاه حتی
از اسرائیلیها خواسته بود از رسانههایی که گمان میکرده تحت سیطره یهودیان
هستند، بخواهند که هوای او را داشته باشند. اسرائیلیها نمیتوانند به شاه
بقبولانند که نمیتوانند بیش از آنچه در توان دارند، کاری انجام دهند. با این حال
برای کمک به شاه تدبیری میکنند؛ سال 54 یک تیم کارشناسی تبلیغاتی از اسرائیل وارد
تهران میشود و پس از بررسیها، به شاه پیشنهاد میکند یک شرکت معتبر روابط عمومی
را در آمریکا به خدمت بگیرد: Yankelovich, Skelly &
white Inc .
به
دستور شاه، امّا کار با این شرکت به زودی متوقف میشود؛ چرا؟ چون شاه از سوالات
نظرسنجی این شرکت خوشش نیامده بود! (آذر 55)
🔹 دو سال
بعد، سقوط نظام شاهنشاهی در راه بیبازگشتی قرار گرفته است.
👈 گفتنی
است از آخرین نوبت تعطیلی دفتر بیبیسی در تهران، ده سال میگذرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر