1) همین 5 روز پیش،
معاون اول رئیسجمهوری (اسحاق جهانگیری) گفت که «بودجه دولت تبدیل به گوشت قربانی
شده و هرکسی میخواسته کاری انجام دهد به رییسجمهور و مجلس گفته کاری را شروع کردیم،
شما هم بودجه بدهید. قرار نبوده از دولت بودجه بگیرند. خیلی شوراها درست شد و اول
فکر میکردند محدود است و الان بودجههای بالا میگیرند و برخی برای نظارت، بودجههای
بالا میگیرند. با اصلاح ساختار میخواهیم اینها را حذف کنیم. ما دهها دستگاه
موازی داریم که همه بودجهبگیر هستند. بودجه امروز ما بسیار بزرگ است.»
9 روز پیشتر از
جهانگیری، حسامالدین آشنا (مشاور رئیسجمهوری و رییس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست
جمهوری) هم در جمع دانشجویان گفته بود: «پشت هر ردیف بودجه یک قبیله و یک پدر و
مادر قرار دارد. من اگر به جای دانشجویان امروز بودم به دنبال برگزاری دورههای
مختلف بودجهخوانی و کسب اطلاعات بیشتر درباره بودجه میرفتم. امروز دانشجویان اسم
یک نهاد به نام جامعهالمصطفی را میدانند اما سایر نهادها را نمیشناسند. پشت هر
ردیف بودجه یک قبیله و یک پدر و مادر قرار دارد؛ شما فقط جامعهالمصطفی را می شناسید،
هزار نهاد دیگر وجود دارند که اصلا اسمشان را هم نشنیدهاید. وقتی میخواهیم بودجهشان
را قطع کنیم، کل بودجه کشور را گروگان میگیرند تا تکلیف آن یک ردیف مشخص شود.»
2) تریلین کارل
در کتاب خود («معمای فراوانی» به ترجمهی جعفرخیرخواهان) که به بررسی نقش نفت و
رونق نفتی در دولت نفتی ونزوئلا (پیش از
1992) و شیوع فساد و بریز و بپاش در آن پرداخته، نوشته است: «توانایی هر فرد یا
گروه اقتصادی در متصل ساختن خود به دولت به معنای تفاوت بین نفع اقتصادی معمولی و
سود خارق العاده بود»(ص 227). جای دیگری در همین کتاب، از «پل زدن به دولت» (ص 99)
برای رانتخواری از محل درآمدهای نفتی نوشته و از «واگذاری» (به جای «تخصیص») در
توزیع بودجه نام میبرد(ص 107).
وزیر سابق راه و
شهرسازی (عباس آخوندی) هم که در نهایت به دلیل اختلافهای نظری و عملی از دولت
کناره گرفته، قریب دو سال قبل به سالنامه روزنامه شرق گفته بود: «به گمانم اگر
توسعه بخواهد در ایران به سرانجام برسد، از اساس باید بساط برنامههای پنج ساله
توسعه برچیده شود؛ بساطی که همه ما را به بیراهه میبرد و تنها و تنها برای اجرای
طرحهای عمرانی و توزیع پول از شیرهای نفت به جامعه است که بسیار هم ناعادلانه و
ناکارآمد توزیع میشود و نتیجه آن وابسته کردن مردم به دولت بوده است.»
3) در کنار این
هشدارهای نظری و عملی منطبق بر قرائن واضح و مستند، توجه به اینکه «واگذاری»
بسیاری از بودجهها نیز به سفر مقامات عالیرتبه به استانها و شهرستانها «ربط
داده شده» (بدون لحاظ در همان قانون مومیِ بودجه)، شاید برای اینکه بدانیم «فساد»
چطور نه تنها ضعیف نمیشود که فربهتر میشود، کافی باشد. وقتی دولت کلید انبار
نفت را در دست دارد، وقتی بدون آن که نقشی در «کاشت» نفت داشته باشیم مدام در حال
«برداشت»ایم حتی بدون ملاحظه حق آیندگان، پرواضح است ارتباط گرفتن با کلیددار
انبار نفت، چه با روی خوش چه با تهدید و خشم، تبدیل به «راز بقا» میشود. وقتی
قانون بودجه، قانون جنگل شد که هر که قویپنجهتر؛ بودجهی بیشتر، معلوم است
کارآمدی و تخصص و بازکردن گره از کار مردم، از اولویت ساقط میشود. اصلا لازم نیست
دنبال استکبار و صهیونیستم دور خودمان بچرخیم، «سلطان» اعدم کنیم و تیتر بزنیم، گره
در خو گرفتن به مفت بردن و خوردن از محل چاههای نفت است بدون حسابکشی و صرفاً
زیر شعارهای رنگارنگ برای افزودن به رقم بودجه سازمانهای خودمان و به افراد
وفادار به خودمان.
4) آقایان
جهانگیری و آشنا کاش بیشتر از این حرفها بزنند؛ از آنهایی که میآیند بودجهی کم
بگیرند، بعد راضی نمیشوند که بروند و گم شوند، از آنهایی که بودجه کل کشور را
اسیر میبرند تا خیالشان از بودجه خودشان آسوده شود. چاره دیگری نیست انگار، باید
بیشتر از اینها، زخمها را دستکاری کنیم، آدرس عوضیدادن بس است، باید بدانیم
فساد قرار نیست با سمینار و جلسات نمایشی برطرف شود، «فساد ِ خوب و فیسبیلالله نداریم»؛
یعنی نباید که داشته باشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر