1) اواخر
سال گذشته، نامگذاری خیابانی به نام «مصدق» در تهران، بار دیگر نام این نخستوزیر
و سیاستپیشه شهیر ایران و جهان را بر سر زبانها انداخت.
2) عقده
و کینهای که کودتای 28 مرداد در دل هزاران هزار ایرانی ایجاد کرد، بیتردید در
مضمحل کردن سرمایه اجتماعی محمدرضا شاه و متحد کردن دشمنان او که منجر به سرنگونی
نظام پادشاهی در ایران شد، نقشی بیبدیل بر عهده داشت. از
همین رو، مطالعه عملکرد مصدق و بررسی سود و زیانهای آن، باید ریشهیابی وضعیت
کنونی و چراغ راه آینده به حساب آید.
3) رژیم
پیش از انقلاب به دلایلی و نظام پس از انقلاب نیز به دلایلی دیگر و البته با شدتی
متفاوت، علیه محمد مصدق بودهاند. با این همه و در سوی دیگر این میدان، هواداران مرحوم
مصدق نیز، نوعی هاله قدسی دور او بنا کردهاند که به دلیل تداوم مسئله «حاکمیت
دوگانه»، «پوپولیسم» و «بیگانههراسی» در سپهر سیاسی و اجتماعی کشور، ادامه این
روند به زیان معرفت و فهم عمومی در ایران امروز است. او بهسان هر سیاستپیشه و
دولتمردی، دور از خطا نبود ولی بنا به دلایلی، عموما در فضایی قطبی یا تجلیل شده
یا تخریب و این به سود «عبرت» از تاریخ نیست. خوشبختانه اخیرا صداهایی در نقد محمد
مصدق از منظری ارزشمندتر از آنچه پیشتر وجود داشته، به گوش میرسد. خلاصهی برخی
از این نقدها را در ادامه بخوانید:
3-1) سیاست
برای مصدق بیش از همه در «شکوه» خلاصه میشد. او در مرحله بعد به بازیهای سیاسی
توجه داشت و به تکنیکهای سیاسی کمترین اهمیت را میداد ... در یک چارچوب کلان
معتقدم هر ملتی که فقط به شکوه بیندیشد و امکان تکنیک را نداشته باشد، اگر اوجی هم
بگیرد موقتی است ... شکوه سیاسی برای مصدق حرف اول را میزد برای همین هم طبعا به
سراغ راهحلهایی که متفاوت از این شکوه سیاسی بود، نمیرفت ... سیاستمداری که تکنیکی
است می گوید ممکن است که همه منافع را یکجا به دست نیاورم اما به خاطر مردم و
منافع ایشان هزینه-فایده میکنم که چه میزانی از منافع در این مرحله به دست میآید
... سیاستمداری که فقط به شکوه سیاسی میاندیشد مرتب به مردم میگوید و نشان میدهد
که از هیچچیز کوتاه نیامده، و حتی یک عقبنشینی نکرده است (و مصدق از آن زمره
بود) - حاتم قادری (استاد دانشگاه در حوزه علوم سیاسی) | مجله اندیشه پویا، شماره
41، صفحه 80 تا 83
3-2)
من قبول دارم که مصدق سیاستمداری پاکدست بود و قوام این گونه نبود اما اگر بحث ما
این باشد که چگونه میتوانستیم در مسیر تاریخیمان حرکتی بهتر داشته باشیم به نظر
میرسد که قوام نیروی کارآمدتری بود ... شکی نیست که دولتهای خارجی قصد دخالت
داشتند اما ببینید ما سیاستمداری میخواستیم که کار را به جایی نرساند که به غرب بگوید
یا عوض شو، یا مرا ساقط کن! معلوم است که انگلستان به جای عوض شدن، مصدق را ساقط
میکرد. سیاستمدار باید بتواند از چنین گردنههایی عبور کند و گذارها را صورت دهد –
حاتم قادری | اندیشه پویا، ش 27، ص 8
3-3)
متاسفانه مصدق و مشاوران و اطرافیان او در جبهه ملی، در اتخاذ تصمیمات خود بیش از
هر چیز به موقعیت و وجاهت و محبوبیت در میان عامه مردم توجه کردند – دکتر پرویز
مینا (مشاور بینالمللی در امور مربوط به نفت) | اندیشه پویا، ش 28، ص 75
3-4)
مصدق خود را در بنبست سیاسی قرار داد تا سرنوشت «شهید سیاسی» را برای خود رقم
بزند. بنابراین باید بخشی از سهم ناکامی تاریخی ملت ایران را بر دوش او نهاد –
مرحوم داریوش شایگان | اندیشه پویا، ش 49، ص 80
3-5) من
همیشه وقتی به یاد جنبش ملی شدن نفت میافتم با خود میگویم ای کاش مصدق نزاده بود
و ای کاش چنین جنبشی رخ نداده بود. پولهایی که با ملی شدن نفت به جیب ملت ایران
رفت، بسیار کمتر از خسارتهایی است که جامعه ما در طول هفتاد سال بعد از آن
واقعه، از حوادث بعدی مرتبط با آن واقعه دید.
ملی شدن نفت و سپس آنچه کودتای ۱۳۳۲ میخوانیم، خیلی فرایند توسعهی
ما را عقب انداخت (من البته آن حادثه را کودتا نمیدانم، چون بازگشت یک پادشاه به
قدرت قانونی خویش بود، البته و متاسفانه با حمایت و کمک خارجی). آن حادثه یک تجربه
تلخ تاریخی بود که سپس با رخ دادن تحولات بعدی (تأسیس ساواک، اصلاحات ارضی و جهش
قیمت نفت) منجر به انقلاب اسلامی شد. اما بدتر و خسارتبارتر از همه آنها، ماندن
و «زمینگیر شدن» جامعه ایران در آن حادثه است -
محسن رنانی (استاد اقتصاد دانشگاه)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر