عملیات
والفجر 8، بیستم بهمن 64 شروع میشود و بزرگترین پیروزی نظامی ایران را در جنگ بعد
از فتح خرمشهر رقم میزند. یک هفته بعد از شروع عملیات، آمریکاییها به جای موشکهای
هاوک که ایران قبلا به دلیل مارک اسراییلیشان آنها را تحویل نگرفته بود، 500 موشک
ضدتانک تاو را در بندرعباس تحویل میدهند. بخشی از تجهیزات دریافتی از آمریکا در
عملیات والفجر 8 مورد استفاده قرار میگیرد که از جمله باعث تقویت پدافند هوایی ایران
و ساقط کردن 50 جنگنده عراقی میشود. اعراب دوباره نگران موفقیت نظامی ایران میشوند.
جورج بوش (معاون ریگان) اواسط فروردین 65 به منطقه سفر می کند و علیه ایران موضعگیری
تندی میکند در حالی که همزمان، رابطه مخفیانه با ایران رو به گسترش مینُماید. ایران
نیز همزمان با سفر بوش، به یک نفتکش سعودی حمله میکند. آمریکاییها خواستار
مذاکره و ارتباط بیشتری هستند. رفسنجانی در یادداشت های روزانه خود (10 فروردین)
نوشته که «رییسجمهوری (آیتالله خامنهای) تاکید بر لزوم عدم یأس آمریکا داشتند.»
آمریکاییها پیام میدهند که 4 مقام خود را برای مذاکره به تهران میفرستند. ظاهرا
رفسنجانی امیدوار بوده در مبادله بیشتر با آمریکاییها به تجهیزاتی برسد که بتوان
سرنوشت جنگ را در سال 65 تعیین کرد. 4 خرداد 65 هیئتی6نفره با گذرنامه ایرلندی
وارد ایران میشود که مک فارلین نیز جز آنهاست. هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود مینویسد:
«آقای [محسن] کنگرلو اطلاع داد که هواپیمای حامل قطعات گرانقیمت آمریکایی – که با
پاسپورت ایرلندی آمدهاند و به نام ایرلندی هستند – در فضای تهران است. به آقای
دکتر روحانی گفتم که برای کنترل قطعات و اداره مسائل سیاسی و مذاکرات همکاری کنند.
افطار میهمان نخستوزیر بودیم. آقایان [محسن] کنگرلو [مشاور نخستوزیر] و [احمد]
وحیدی [مسئول اطلاعات سپاه] آمدند. گزارش وضع هیئت آمریکایی را دادند. یک چهارم
قطعات هاک درخواستی را آوردهاند. آقای مکفارلین مشاور ویژه ریگان و شخصیتهای
حساس دیگر آمریکا در هیاتاند. برای سران کشور ما کلت و شیرینی هدیه آوردهاند و
خواهان ملاقات با سراناند.» رفسنجانی گفته که مقامات ایرانی خبر نداشتهاند مکفارلین
قرار بوده در ترکیب هیئت اعزامی باشد. او میافزاید: «قرار شد هدیه را نپذیریم و
ملاقات ندهیم و مذاکره را در سطح دکتر هادی و دکتر روحانی و مهدینژاد (منظور فریدون
وردینژاد است) مخفی نگه داریم و [مذاکرات] محدود به مسئله گروگانهای آمریکایی در
لبنان و دادن قطعات هاک و چند قلم دیگر اسلحه [باشد]. آنها بیشتر خواهان مذاکره
در مسائل کلی و سیاسیاند. میخواهند یک نفر دائما در هواپیمای خودشان برای تماس
با خارج از طریق ماهواره بماند. این را هم قبول نکردیم.» (وبسایت «تاریخ ایرانی»
تاکید دارد: هاشمی هیچ جا از خاطراتش اشارهای به نشستن روحانی «پای میز مذاکره»
نمیکند، علی لاریجانی نیز گفته است: «آقای روحانی را متهم کردهاند که در جریان
مکفارلین حضور داشته، اما ایشان نقشی در این امور نداشتند و عاملان این جریان هم
اکنون مشخص هستند»، در حالیکه در کتاب «روایتی از زندگی و زمانه رفسنجانی» به نقل
از حسین علایی آمده که دکتر هادی، حسن روحانی و احمد وحیدی (از سپاه) به مذاکره
فرستاده شدند.) به رغم درخواست مک فارلین، با نظر مرحوم امام خمینی، مذاکرهای بین
او و مقامات ارشد (رفسنجانی، خامنهای، میرحسین موسوی) صورت نمیگیرد. مجموعه
مذاکرات در نهایت رضایت طرف آمریکایی را از جمله به دلیل سطح مقامهای مذاکره
کننده ایرانی جلب نمیکند. آمریکاییها مایلند
درباره شوروی، افغانستان و عراق هم مذاکره کنند. آنها همچنین خواهان آزادی هر 9
گروگان در لبناناند ولی ایران خواستار قطعات بیشتری از سیستم موشک هاوک است.
ماجرا از قائم مقام رهبری (آیتالله منتظری) و وزیر خارجه (ولایتی) مخفی نگاه
داشته میشود. آخرین دور مذاکرات 7 خرداد 65 برگزار میشود و سپس هیئت آمریکایی ایران
را ترک میکند در حالی که رفتهرفته کانال
خرید اسلحه با واسطهگری منوچهر قربانیفر نیز بسته میشود. 24 خرداد آمریکاییها
دوباره درخواست مذاکره میکنند. ایران نمیپذیرد. این بار علی هاشمی (برادرزاده
هاشمی رفسنجانی و نماینده وقت رفسنجان) که در
لندن (گفته میشود) برای معالجه به سر میبرد، واسط انتقال پیام به هاشمی
رفسنجانی میشود. آنها او را به بلژیک (مقر ناتو) میبرند و به او میگویند که کمکهای
شوروی و برخی کشورها به عراق شدت گرفته و به زودی موزانه به نفع عراق تغییر خواهد
کرد و این چیزی نیست که آمریکا بخواهد. آنها می گویند که مایل به «صلحی
شرافتمندانه» هستند و نه البته پیروزی ایران. آمریکاییها همچنین نگران لو رفتن
ارتباط به خصوص از سوی روسها هستند.
ادامه
دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر