عکس: هواپیمای ربوده شده «تیدبلیوای 847» در فرودگاه لبنان |
دیروز،
23 تیر، برجام دو ساله شد. این روز را روز «گفتوگو و تعامل سازنده با دنیا» نام
گذاشتهاند.
ایرانِ
بعد از انقلاب، در حوزه ارتباطات بیندُوَلی با تنشهای بسیار مواجه بوده که این
تنشها عموما ارتباط بین مردم ایران با مردمان سایر کشورها (و بالعکس) را نیز مختل
کرده است (آخرین نمونه آن را میتوان در تبعات حمله به مراکز دیپلماتیک عربستان
سعودی در ایران توسط جوانان مومن و انقلابی دید). از تلاشهای پراکنده و سپس
سیستماتیک برای اعمال نفوذ در منطقه از طریق ارسال سختافزارهای نظامی تا تالیف
قلوب و تبلیغ تشیع که بگذریم، آنچه در حوزه ارتباطات فرامرزی به عنوان شاخص اخلاق
نظام انقلابی ایران از آن یاد میشود، بیتردید اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان،
حمایت رهبری وقت نظام از این اقدام و تداوم این حمایتها طی قریب به 4 دهه گذشته در
قالب مراسمهای سالانه است.
اشغال
سفارت آمریکا و تداوم گروگانگیری دیپلماتها به مدت 444 روز، تعامل ایران با
دنیای خارج را دچار تخریب دامنهداری کرد که هنوز تبعات آن ادامه دارد. یکی از
خسارتهای این اقدام، ضعف جبهه حمایتهای بینالمللی از ایران در جنگ با عراق بود.
با این حال در میانه جنگ، خبری مثل بمب در جهان ترکید: مذاکره و معامله پنهانی
ایران و آمریکا!
در این
مذاکره-معامله، آمریکا برخی تجهیزات نظامی ایران را تامین کرده و در مقابل، ایران
به آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان کمک کرده بود. بخشی از پول حاصل از فروش
تجهیزات نظامی به ایران نیز صرف کمک به مخالفان دولت وقت نیکاراگوآ (گروهی تحت
عنوان «کنترا»ها) شده بود که از قضا رییس وقت دولت نیکاراگوآ، رابطه خوبی با نظام
انقلابی ایران داشت! افشای این خبر، به رسوایی «ایران – کنترا» برای دولت ریگان
(رییسجمهوری وقت آمریکا) منجر شد؛ ایران تحت تحریم تسلیحاتی بود و تامین نیاز
کنتراها نیز از طرف کنگره آمریکا، ممنوع اعلام شده بود.
اما
ماجرا از کجا آغاز شد؟
آمریکاییها
معتقدند که عماد مغنیه مغز متفکر ربودن هواپیمای آمریکایی TWA و انتقال آن به بیروت در خرداد سال 64 بوده است. از مدتی قبلتر
نیز چند آمریکایی در لبنان به گروگان گرفته شده بودند. دو ماه پیش از ربودن
هواپیمای TWA، رسانهها خبر داده بودند که آمریکا، مایل
است برای آزادشدن اتباع خود در لبنان، از ایران کمک بخواهد. 6 روز بعد از
هواپیماربایی (30 خرداد64)، هاشمی رفسنجانی (رییس وقت مجلس) عازم لیبی و سوریه میشود.
در لیبی از جمله با قذافی درباره لبنان هم مذاکراتی صورت میگیرد. دوم تیرماه
رفسنجانی وارد دمشق میشود. بعد از یک ساعت مذاکره محرمانه با حافظ اسد، رییس وقت
مجلس ایران به دیدار «فعالان لبنانی» میرود و به آنها (آن طور که خودش نقل کرده) میگوید:
«هواپیماربایی و گروگانگیری به ضرر لبنان تمام میشود. بنابراین تلاش نمایید
سرنخی از آنها (گروگانگیران) پیدا کنند و سعی شود مسئله به خوبی حل شود.»
آنطور
که در «روایتی از زندگی و زمانه هاشمی رفسنجانی» آمده، «نتایج سفر هاشمی خیلی زود
آشکار میشود و 8 تیرماه هواپیماربایان با توصیه ایران به ماجرا پایان دادند»؛
کاری که از دست سوریه برنیامده بود. در این کتاب آمده که «بینتیجه ماندن تلاشهای
سوریه در ماجرای هواپیماربایی و به نتیجه رسیدن فعالیت ایران نشان از جایگزینی
قدرت ایران به جای سوریه در لبنان داشت.»
درست
در روزی که هواپیمای آمریکایی رها میشود، رفسنجانی در پکن به سر میبرد و سه روز
بعد هم به دیدار امپراتور وقت ژاپن (هیروهیتو) میرود. چهل روز بعد از پایان
ماجرای هواپیمای ربوده شده، ریگان، جورج بوش (معاون وی) و سناتور باب دال در جلسهای
به این نتیجه میرسند که تقویت یکجانبه عراق به سود شوروی تمام خواهد شد و جنگ باید
بدون برنده باشد. فردای آن روز فرستاده ویژه نخستوزیر ژاپن حامل یک نامه سری برای
رفسنجانی است. دو هفته بعد هم از دلال معروف اسلحه (منوچهر قربانیفر – او غیابا
در پرونده کودتای نوژه به اعدام محکوم شده
بود) نامه دستنویسی به رفسنجانی میرسد که در آن اعلام شده از او خواسته شده به
مقامات ایرانی این پیغام را برساند که آمریکاییها میخواهند مسائل را حل کنند.
رفسنجانی تاکید کرده که «امام از ابتدا در جریان ماجرا بودند.» 4 آذرماه محمولهای
حاوی 18 موشک هاوک در مهرآباد به زمین مینشیند؛ موشکها در اسراییل بارگیری شده؛
ایران اجازه ترخیص نمیدهد. بعدتر اعلام میشود که برنامهریزی شده بوده که اسرائیل
سلاحها را به ایران ارسال کند و آنگاه آمریکا تسلیحات اسرائیل را از نو تأمین
کرده و وجه آن را از اسرائیل دریافت کند. 5 روز بعد مکفارلین وارد ماجرا میشود؛ او مشاور مستعفی امنیت ملی ریگان است. ایرانیها
مشغول طراحی عملیات والفجر 8 هستند برای فتح فاو.
ادامه
دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر