محمود احمدینژاد همزمان با دهه فجر از نمادهای ایران
باستان بازدید و عکس آن را منتشر میکند، چند روز بعدتر اعلام میکند از
کاندیداتوری کسی حمایت نکرده و نمیکند، بعد "بقایی"، همراه سفرهای
استانی چند ماهه اخیر احمدینژاد، و با سابقه بازداشت، اعلام کاندیداتوری میکند و
بلافاصله مشایی از در حمایت از وی وارد میشود! گیجکننده است؟ نه نیست؛ یعنی نباید
باشد اگر که توجه کنیم نقشهی راه این تیم، "قرابتزدایی" است؛ نشان
دادن "فاصله"شان است با متولیان این روزهای زمام امور مملکت و "امور
مملکت" نیز از هر سو، آغشته به "نارضایتی" نیست و ناراضیان نیز،
همیشه مشتاق "تغییر"اند و آنکه دورتر از زمامدارانِ اکنون است، مستحقتر
به ایجاد تغییر خواهد بود! این قاعده جاافتاده و سادهای است.
مرداد سال 88 بود که رسانهها این گفته مشایی را بازتاب
دادند؛ «از 24 میلیون رای احمدینژاد، 20 میلیون منتقد به نظام هستند که در این انتقاد
خود حتی از آن 13 میلیون هم جدیتر هستند چراکه آن 13 میلیون فقط دولت احمدینژاد را
زیر سوال بردند ولی این 20 میلیون به کل روند سالهای گذشته پیش از احمدینژاد نه گفتند
و در حقیقت احمدینژاد در این میان فقط چهار میلیون رای ایجابی دارد.»
فارغ از درست و نادرست بودن این تحلیل، این، مبیّن نوع نگاه
این تیم به آرای ملی است.
معلوم است که بقایی رد صلاحیت میشود و معلوم است که این
نقشه راه، چشماندازی بسی فراتر از انتخابات 96 را نشانه رفته است. ژست مقابل
آرامگاه کوروش هم مطلقا بیحساب نیست!
اینکه عدهای باور دارند امید این جریان به ادامه حیات
سیاسی، ریشه در رها ماندن رسیدگی بیتعارف به سیاههی اتهامات ریز و درشتشان
دارد، احتمالا باوری است که باید آن را جدیتر از پیش، مورد توجه قرار داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر