سخنگوی جامعه روحانیت مبارز (مصباحیمقدم) در یک نشست خبری
(دو روز قبل) گفته که «به نظرم اگر آقای موسوی به نتیجه انتخابات تن میداد و در دور
بعدی کاندیدا میشد، شک ندارم که پیروز میدان بود.»
.
البته چنین اتفاقی نیفتاد، با این همه به زبان آوردن چنین حرفی،
که خوشبینانه باید آن را حمل بر افسوس از "نبودن" میرحسین موسوی در عرصه
سیاسی کشور دانست، شاید مورد انتظار کاندیداهای دیگری باشد که در همه انواع انتخابات،
تن به نتیجهها میدهند تا دوباره "باشند"، اما احتمالا چیزی نیست که میرحسین
بخواهد بابت آن افسوس بخورد؛ او کار انتخابات را در سطحی فراتر به نظاره
نشسته بود. میرحسین گفته بود: «مسئله فقط تحمیل یک دولت غیرمنتخب به مردم نیست بلکه
گروهی میخواهند سبک جدیدی از زندگی سیاسی را به مردم تحمیل کنند.»
.
میرحسین متوجه آن "سبک زندگی" شده بود که از دل آن،
"احمدینژاد"نامی، با همه سوابق خاکستریاش، بیرون و بالا میآید، مراقبت
و محافظت و حتی، با عملکردش "سیاه"اش، تمدید میشود و اثرات لاعلاج آن،
دههها کشور را آلوده میکند، بعد، آن همه حاشیه امن و امان دارد که به جایی و کسی
پاسخگو نیست و همچنان برصدر مینشیند. در بیانیه مهم هفدهماش، «اعلام مسئولیتپذیری
مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوهقضائیه به نوعی که از دولت حمایتهای غیرمعمول
در مقابل کاستیها و ضعفهایش نشود و دولت مستقیما پاسخگوی مشکلاتی باشد که برای کشور
ایجاد کرده» را، راه چاره دانسته بود؛ این معنای مبهمی داشت؟! این میتوانست
خواسته کسی باشد که دو دهه عزلت و عافیت را کنار گذاشته بود تا زیر رگبار تهدید و
تحدیدها، بخواهد فقط خودش "رییس" شود؟!
.
مسئله میرحسین، لااقل از جایی به بعد، نه ریاست بر قوه مجریه،
که دقیقا آن "سبک زندگی" بود که چشم مردم را بر درون و عقبه احمدینژادها میبندد.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر