۱۳۹۵ خرداد ۱۶, یکشنبه

از لاریجانی تا شبکه برق


اشاره: این روزهای پرمشغله‌ی مفید و نامفید، امان مفصل نوشتن درباره رخدادهای مختلف را در این دو هفته گرفته بود؛ همان‌هایی که یک وبلاگ‌نویس سیاسی نمی‌تواند دربرابرشان سکوت را اختیار و تجربه کند! گاهی این سکوت و بی‌مجالی را، وقتی متن‌هایی را می‌خوانی که همان حرف‌های توست و چه بسا قوی و متین‌‌تر، جبران شده می‌دانی؛ چند گزاره‌ای سر دلم مانده که نشد (و نشده) که مفصل درباب‌شان بنویسم، جایی هم ندیدم و نخواندم شبیه‌هایشان را ...
**
اول: خیلی دلم می‌خواست لاریجانی رییس مجلس بشود، خیلی هم دلم می‌خواست عارف کاندیدای احزار ریاست مجلس شود! اصلاح‌طلبان چه بخواهند و چه نخواهند، در بازی قدرت، همیشه در رقابتی کاملا نابرابرند؛ سازمان قدرت طوری است که می‌تواند به راحتی (هر چند به مدد تکثر رسانه‌ها، نه به راحتی سال‌های سید محمد خاتمی)، حتی پندار و گفتار و کردار نیک و قانونی و به حق اصلاح‌طلبان را بایکوت کند؛ رسانه ملی، دستگاه قضا، داوری انتخابات و سازمان شبه‌نظامی-فرهنگی-اجتماعی بسیج، چهار قدرت بی‌رقیبی هستند که بسیاری از جاها می‌توانند در برابر هر چیزی که مقدر و معیّن شده باشند، صف بکشند. اقتصاد زمین‌گیر شده به آرامش سیاسی نیاز دارد؛ بیم عصیان اجتماعی می‌رود از شدت نکبتی که دامن کشور را گرفته و این عصیان، تر و خشک را با هم می‌سوزاند. مجلسِ آرام که اختاپوس‌های سیاسیِ حریص را تحریک نکند، نیاز مبرمی است. حضور لاریجانی بر صدر قوه مقننه این مهم را تا حد بسیاری محقق می‌کند ضمن این که به عنوان کسانی که همیشه منتقد کسانی بوده‌ایم که از وزن‌کشی می‌ترسند، باید که عارف وزن‌کشی می‌کرد (گیرم در مجلسی که اعضایش یکبار توسط شورای نگهبان انتخاب شده‌اند)؛ که کرد همان‌طور که پزشکیان و علی‌ مطهری چنین کردند (با تفاوت در جایگاه‌شان).
.
دوم: علی مطهری نماینده شجاعی است؛ از آن‌هایی که باید باشند تا باورمان بشود هنوز بدون لکنت می‌توان نقد کرد، که این نشانه رستگاری جامعه می‌تواند باشد اما به گمانم کاش نایب رییس مجلس نمی‌شد؛ نه از آن رو که اهل کوتاه آمدن باشد، بیشتر از آن رو که ممکن است آن بالا، در جایگاه رییس جلسه، از شدت عدالت، گزک به دست نااهلانی بدهد که بخواهند همه محاسن گران‌قدر او را زیر سوال ببرند و او را بی‌اثر سازند.
.
سوم: انتخابات مجلس تمام نشده، حرف و تحلیل‌ها درباره انتخابات سال آینده ریاست جمهوری شروع شده. چقدر این هدر رفتن انرژی‌ها غصه دارد.
.
چهارم: تعطیلات خرداد 91 شیراز بودم؛ استخر هتل را به مناسبت 14 خرداد تعطیل کرده بودند. پارسال شمال بودم و انبوه جمعیت را با چشم‌های خودم دیدم. امسال کرمانشاه بودم؛ طاق بستان تعطیل بود! عجیب‌تر از همه اینکه هنوز هستند کسانی که گمان می‌کنند با این قفل زدن بر در موزه و استخر و قس‌علی‌هذا، احترام برای بنیانگذار فقید نظام جمهوری اسلامی می‌خرند.
.
پنجم: لغو کنسرت‌ها در نیشابور و اصرار به تغییر نام تیم‌های ورزشی طبق سلیقه نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی را بگذارید به حساب اراده جناب آیت‌الله علم الهدی به سر و سامان دادن به دربار سلطانی‌شان در خراسان! همان درباری که سه هفته مانده به انتخابات در حاشبه مشهد، پروژه های میلیاردی افتتاح می‌کند (در این باره بیشتر: +)
اگر فردا برای سفر به خراسان، "گذرنامه‌لازم" شدید، حیرت نکنید.
.
ششم: دادستان درباره فضای مجازی و  تلگرام هشداری جدی داده؛ گفته باید ستاد بحران تشکیل شود. کاش صدایش را بشنوید؛ خشم و نگرانی در آن موج می‌زند ... ولی خب؛ خیلی دیر شده، خیلی زیاد دیر شده. من با نگرانی جناب دادستان  کاملا همراهم ولی احتمالا با راهی که وی در نظر دارد، مثل خیلی‌های دیگر، مخالفم. او از توسعه ندادن اینترنت دفاع می‌کند ... چرا بعضی هنوز در نقطه جوش، منجمدند؟ این‌ها اگر بخواهند از این رویه‌ها سود ببرند، باید شبکه برق کشور را جمع‌آوری کنند.
.
تا بعد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر