روزنامه شرق در شماره 11 بهمن (94) خود، متن
مصاحبه مفصلی (حدودا 7600 کلمهای) را با محمود سریعالقلم (فوقدکترای روابط بینالملل
و استاد دانشگاه) منتشر کرده که مثل بسیاری از صحبتها و نوشتههای وی، خواندنی و
بسیار قابل تامل است. در این مصاحبه که توسط حامد طبیبی و بعد از بازگشت سریعالقلم
از 46مین مجمع جهانی اقتصاد در داوس سوییس انجام شده، به حضور ایران در این مجمع،
توافق هستهای و تحلیلهای جدید آمریکا از وضعیت ایران، پرداخته شده است.
متن کامل این گفتوگو را میتوانید در http://goo.gl/LyTZBJ بخوانید.
.
در ادامه بخشهایی از مصاحبه را انتخاب
کردهام (چیزی حدود 2600 کلمه) که خواندناش را توصیه میکنم:
.
**
داوس مهمترین گردهمایی سال، متشکل از شرکتهای
بزرگ است که حدود ٨٠ درصد اعضای آن را تشکیل میدهند. ١٠ درصد سیاستمداران و ١٠ درصد
نویسندگان و دانشگاهیان و خبرنگاران هم در این نشست شرکت میکنند ... امسال ١٢٠ شرکت
صنعتی، تولیدکننده و بانک از کشورهای عربی آنجا حضور داشتند ولی از ایران حتی یک نماینده
صنعت یا بانک یا تولید نبود ... کلا کشور ما کشوری نیست که به فعالیت در سطح جهانی
علاقهمند باشد ... ما حدود ١٢ سال است از مدارهای صنعتی و فنآوری و فکری جهانی دور
بودهایم و تازه لاکپشتوار در حال برگشتن هستیم. حتی به نظرم ادبیات سیاسی ما با
جهان، بیشتر تحتتأثیر جنگ سرد است. وزارت خارجه ما هنوز از جنگ سرد بیرون نیامده و
ادبیاتش شبیه ادبیات سازمان ملل است (یعنی ما فکر میکنیم جهان جایی است که ما صرفا
باید به دیگران نصيحت و توصیه کنیم) و ادبیات سیاسی به معنای رئالپلیتیک (real
politique) و ژئوپلیتیک و فهم قدرت
و اقتصاد و فنآوری جهان نیست. در داوس، سیاستمداران از انگلستان تا جمهوری آذربایجان،
با اعداد و ارقام صحبت میکردند. ادبیات ما در سیاست عمدتا اصرار میورزد که ما خیلی
خوب هستیم، به ما ظلم شده است و آنچنان ضعف و ایرادی نداریم؛ خیلی توجیه میکنیم. درحالیکه
در داوس، من بهندرت سیاستمدار و کارآفرینی را دیدم که ایرادها و ضعفهای کشور و بنگاه
خود را مطرح نکند. رؤسای بنگاههای تجاری، صنعتی و بانکها، بسیار آیکیوی بالایی دارند
و چندان تحت تأثیر تبلیغ و توجیه قرار نمیگیرند ... متأسفانه سیاست خارجی ما تحتتأثیر
این است که افراد را بیشتر نصيحت و به منطق، اخلاق و انسانیت دعوت کنیم.
.
.
چین ٣٥ سال قبل معمار بزرگی داشت به نام دن شیائوپینگ
که جمله بسیار معروفی دارد؛ «ما باید بهگونهای عمل کنیم که در دنیا خیلی در چشم نباشیم»؛
واژهای که به کار برد یا از چینی به انگلیسی ترجمه شده، (hiding brightness) است. او اعتقاد داشت باید با جهان به صلح برسیم. چینیها در داخل
خودشان بسیار توانا شدهاند و با این توانایی در جهان، بدون اینکه خیلی تبلیغ کنند،
نقشآفرینی میکنند. الان چین موقعیتی پیدا کرده است که هیچ موضوع مهم مذاکره و تعامل
اقتصادی و سیاسی جهان حل نمیشود مگر اینکه حداقل سر آن میز مذاکره و تعامل نشسته باشد.
ممکن است نقش جدی ایفا نکند اما حضور دارد. نقش چین درحالحاضر بهمراتب در نظام بینالملل
از روسیه بالاتر است. روسیه بیشتر از قدرت نظامیاش استفاده میکند درحالیکه چینیها
با قدرتمندشدن در درون، در قدرت اقتصادی، تولیدی و مالی و با ذخیرهکردن ٦/٣ تریلیون
دلار، این نقش را ایفا میکنند (یکسوم رشد اقتصادی جهان در سال گذشته فقط به چین تعلق
داشت). مشکل سیاست خارجی ایران این است که عمدتا تبلیغاتی است.
.
.
من این عبارت (educate me) (به من بیاموز) بیل گیتس را از بیش از ١٠ برنده ادبیات و علوم نوبل،
کیسینجر، نخستوزیران و سیاستمداران اروپایی و آسیایی شخصا شنیدهام. یکی از دوستان
من که شرکت بسیار موفق مشاوره در امور نفت و گاز در خارج دارد، میگفت به دهها شرکت
و دولت در دنیا مشورت میدهد و کار میکند اما ایرانیها با او کاری ندارند. مدیران
ما عموما با افراد ضعیف کار میکنند و آن حالت قاجاری تسلط مدیران بر زیرمجموعهها،
بسیار قوی است. اگر با دنیا کار کنیم، حد و وزن و سطح خود را بهتر متوجه میشویم.
.
.
به نظرم عمده اهتمام هیأتهایی که از ایران به
داوس میآیند اين است كه به دنیا اعلام کنیم
در این دو سال از نقطه زیر صفر به سمت صفر حرکت کردهایم و چهره منطقی و قابلتعاملی از خودمان ارائه میدهیم تا
بتوانیم با دنیا کار کنیم. نبود علاقه به یادگیری، گرفتاری بزرگ فرهنگی ما ایرانیان
است که در چنین گردهماییهایی، خود را نشان میدهد. ما میخواهیم همه بنشینند و بگوییم
چقدر ما ویژه هستیم. این شیوه تا مدتی کارکرد دارد اما نباید آیکیوی دیگران را دستکم
بگیریم.
.
.
انقلاب صنعتی اول در سال ١٧٨٤ صورت گرفت که انقلاب
بخار و تولید مکانیکی بود. انقلاب دوم صنعتی در ١٨٧٠ بود که تولید انبوه و دوره «برق»
بود. انقلاب سوم ١٩٦٩ بود که کامپیوتر و صنعت کامپیوتر در دنیا به راه افتاد و بعد
از سال ٢٠٠٠ هم هوش مصنوعی و IT
در دنیا تحقق پیدا کرد. امروز در دنیا حدود 13.5میلیارد وسیله برای
اتصال به اینترنت از طریق موبایل، تبلت، لپتاپ و کامپیوتر وجود دارد. پیشبینی میشود
تا چهار سال دیگر این تعداد به ٥٠ میلیارد وسیله افزایش یابد. توییتر، ٦٤٦ میلیون
نفر و اینستاگرام ١٥٢ میلیون نفر عضو دارد. ارقام با ما سخن میگویند ... پنهانکردن مسائل برای حکومتها، خیلی دشوار شده
است. در دنیای مجازی، میلیونها نفر با هم در تعامل هستند و تبادل فکری میکنند. اینها
چالشهای جدید حکمرانی است.
.
.
یکی از واژگانی که در دو سال اخیر در داوس، بسیار
استفاده میشود، اتصال همگانی (interconnectivity) است. به این شکل که تمام ابعاد زندگی اجتماعی و فردی در شبکه بسیار
پیچیدهای به هم متصل هستند. این انقلاب صنعتی چهارم پیامدهای بسیار مثبتی برای یادگیری
و دسترسی به آمار و ارقام دارد. شرکت علیبابا که بزرگترین شرکت خردهفروش چینی است
و مثل آمازون در آمریکا همهچیز میفروشد، فقط در یک مناسبت خاص در چین ١٤ میلیارد
دلار فروش کرد که ٦٨ درصد این فروش از طریق موبایل انجام شده است ... شرکتی مانند فیسبوک
که یکمیلیارد و ٤٠٠میلیون عضو دارد، هیچ محتوایی از خودش ارائه نمیدهد و فقط همه
را به هم وصل میکند. یا شرکت اوبر که یک شرکت خدمات تاکسی است و الان ٢٥ میلیارد
دلار ارزش دارد، هیچ تاکسیای ندارد و فقط همه را به هم متصل میکند ... یا حتی داعش
از طریق اینترنت از صد کشور تابهحال عضوگیری کرده است. چه کسی ٢٠ سال قبل تصور میکرد
یک تشکیلات تروریستی بتواند چنین کاری در دنیا انجام دهد؟ ... یک دانشجو در دانشگاه
پرینستون، واحد درسی مدیریت را از استادی در دانشگاه سنگاپور میگیرد و به صورت آنلاین
در کلاس شرکت میکند. حتی سؤال میکند و نامش در آن کلاس است و میتواند آنلاین امتحان
بدهد و نمرهاش را از استاد بگیرد.
.
.
انقلاب صنعتی چهارم یکسری ضعفها هم دارد. از
جمله اینکه مشکل اشتغال به وجود آورده، چون زندگی صنعتی شده و نرمافزار کامپیوتری
اولویت پیدا کرده است. الان حتی نرمافزاری را طراحی کردهاند که به کامپیوتر میگوید
چطور خودش نرمافزار طراحی کند. این اتفاق، اثرات عمیقی در ساختار اشتغال بهخصوص در
کشورهای صنعتی گذاشته است. پیشبینی میشود در یک دهه آینده در ١٥ اقتصاد برتر جهان،
هفت میلیون نفر شغلشان را از دست بدهند و فقط دو میلیون نفر شغل جدید پیدا کنند.
.
.
الان اشتغال در دو حوزه وجود دارد؛ یکی آنهایی
که تواناییهای بسیار حرفهای در کامپیوتر، IT و مهندسیهای خاص دارند. یکسری هم کارهایی که به
آنها کارهای یقهآبی میگوییم؛ مثل کارهای نظافت، خدمات هتلداری و اپراتور. کارهایی
هم که روتین بوده، به دست روباتها افتاده است.
.
.
منطق اتحادیه اروپا هم همین بود؛ یعنی کشورها وقتی
به هم قفل میشوند، در حوزههای سیاسی نمیتوانند هر کاری که میخواهند انجام دهند
و مجبور به تعامل میشوند ... درگیری و نزاع و مشکلات منطقه به این دلیل است که تنها
پنج درصد از تجارت در خاورمیانه بین کشورهای آن صورت میگیرد و ٩٥ درصد فعالیت اقتصادی
خاورمیانه با بیرون از این منطقه انجام میشود. توجه کنید که آمریکا و چین بهصورت
دوجانبه، ١٢٠ میلیارد دلار در اقتصاد هم سرمایهگذاری کردهاند که این مسئله در رفتار
سیاسیشان خیلی اثر میگذارد.
.
.
تسلط بر زبان انگلیسی درحالحاضر، یک مسئله عادی
در دنیاست اما در ایران، خیلیها به همین دلیل از حضور در محافل جهانی هراس دارند.
مثلا شما اگر وزرای اقتصاد، انرژی و خارجه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را ببینید،
مسلط به زبان انگلیسی هستند. امسال وزیر انرژی امارات در داوس حدود ٢٠ دقیقه درباره
مسائل ژئوپلیتیک و انرژی سخنرانی کرد و بسیار مسلط بر آمار، ارقام، جملهبندیهای دقیق
و افعال بود. در میزگردی که با حضور آقای علیاف، رئیسجمهور جمهوری آذربایجان، برگزار
شد دیدم که فوقالعاده به زبان انگلیسی مسلط بود و افعال خیلی دقیقی به کار میبرد.
من تعدد واژگان استفادهشده در انگلیسی آقای علیاف را کمتر در داخل کشور خودمان دیدهام.
وزیر اقتصاد اردن که تحصیلکرده انگلستان است، در انتخاب واژهها، افعال و جملهبندیها
بسیار دقت داشت و دقت و محتوای صحبت، بسیار مورد تحسین جمع قرار گرفت.
.
.
دولت بوش که تحت تأثیر نئوکانها (محافظهکاران
نو) در حزب جمهوریخواه بود، اصولا حلوفصل مسائل ایران را بهلحاظ سیاسی قبول نداشت
و حفظ ایران بهعنوان یک دشمن را در چارچوب منافع ملی آمریکا میدانست. به نظرم مهمترین
تحولی که صورت گرفت، تجزیه و تحلیل دستگاههای امنیتی و دفاعی آمریکا بود بهخصوص بعد
از سال ٢٠١١ که آنها رویکرد جدیدی به موضوع ایران و منطقه داشتند، توانستند اوباما
را بهعنوان رئیسجمهور اقناع کنند و این اتفاقها به صورت تسلسلی صورت گرفت و به نتیجه
رسید.
.
.
پنج تحلیل مهم و کلیدی در دستگاههای مختلف امنیتی
و دفاعی آمریکا درباره ایران اثرگذار بود:
.
1) اول اینکه عملکرد ایران در منطقه خاورمیانه
تدافعی است نه تهاجمی. ایران کشوری است که در منطقه حضور دارد، به خاطر اینکه خودش
را و وضع موجود داخلی خود را حفظ کند. اسرائیل سر جای خودش است، چهارمین قدرت IT دنیا محسوب میشود، در سال
٢٠١٤، اسرائیل حدود چهار میلیارد دلار نرمافزار امنیت سایبری فروخته و ٢٠ درصد از
این سرمایهگذاری در سطح جهان در اسرائیل انجام میشود و در دوران ریاستجمهوری اوباما،
پیشرفتهترین سیستمهای دفاعی به اسرائیل فروخته شد. از سوی دیگر، عملکرد ایران در
عراق به نظم موجود در عراق، بسیار کمک کرده است. اگر ایران در سوریه حضور دارد، پیامد
بهار عربی است که بافت منطقه را عوض کرده و ایران برای دفاع از امنیت ملی خودش آنجا
حضور دارد تا بتواند در لبنان حضور داشته باشد و با فلسطین تعامل کند. ایران دنبال
حفظ خودش و سهم قدرتش در منطقه است. حفظ وضع موجود برای جمهوری اسلامی، اصل است. کشورهای
عربی، با استفاده از هلال شیعی، بیش از اندازه، قدرت منطقهای ایران را جلوه میدهند.
ایران خارج از عراق و سوریه، مانعی برای منافع
آمریکا در خاورمیانه نیست.
.
2) تحلیل دوم این بود که آمریکاییها به این نتیجه
رسیدند تفکر و راهبرد تغییر نظام در ایران را به تعامل با ایران تبدیل کنند. بعد از
اتفاقاتی که پس از بهار عربی صورت گرفت و بیثباتیهای لیبی، مصر، سوریه و عراق، ایران
کشوری به نظر آمد که ثبات داخلی خودش را دارد و دنبال این نیست که جنبه تهاجمی داشته
باشد و با داعش و سلفیگری مخالف است و درست در مقابل آنها قرار دارد. این نکته را
هم باید در نظر بگیریم که وقتی آمریکا به ایران نگاه میکند، فقط روابط دوجانبه را
نمیبیند بلکه در یک ماتریس بزرگتر با دایره و مدار بزرگتر نگاه میکند. بیثباتی
در ایران منجر به تأمین منافع ملی آمریکا نمیشود. بیثباتی ایران به نفع روسیه و چین
و سلفیگری است.
.
3) مورد سومی که درباره تغییرات دید و تحلیل در
آمریکا در قبال ایران در تحقیقات برای من روشن شده است، این است که آنها به این نتیجه
رسیدهاند میانگین سنی مسئولان کلیدی ایران حدود ٧٣ سال است و ایران در یک دهه آینده
در فرایند تغییر مدیران قرار خواهد گرفت که مدیران جدید، نه اینکه انتخابهای دیگری
داشته باشند، بلکه تنها انتخابشان تمرکز بر مسائل اقتصادی خواهد بود. بهخاطر فرسایش
محیط زیست در ایران، به خاطر اینکه ایران با مسائل جدی ساختار عمرانی روبهروست، اتفاقاتی
که در صنعت نفت و گاز دنیا رخ میدهد و ایران بهشدت به آنها وابسته است و برای حیات
خودش و پاسخگویی به مردمش، انتخابهای ایران در آینده مشخص است و بیشتر بر مسائل اقتصادی
متمرکز خواهد شد. بنابراین ماهیت کسانی که حکمرانی میکنند، خیلی مهم نیست بلکه انتخاب
آنها مهم است.
.
4) مورد چهارم اینکه به خاطر تحلیلهای قبلی گفتند
اگر آینده سیاسی ایران مبهم است، بهتر است مسئله هستهای حل شود؛ چون آینده ایران را
نمیتوان به طور دقیق پیشبینی کرد و بهتر است آنچه را برای آنها اولویت دارد حل کنند.
تداوم بیثباتی در حوزه اقتصاد ایران به نفع آمریکا نیست. به همین خاطر آنها برخلاف
دولت بوش که نمیخواست موضوع هستهای را از موضوعات دیگر تفکیک کند، طبق مطالعات بنده
و استفاده از روش تحلیل محتوا، دستگاههای تصمیمگیری آمریکا به این نتیجه رسیدند اگرچه
با ایران ارتباط دیپلماتیک ندارند، اما موضوع هستهای را باید بهصورت جداگانه حلوفصل
کرد و شاید مقدمهای برای همکاری در موضوعات دیگر باشد.
.
5) مورد پنجم هم شرایط اقتصادی ایران بود. کار
اصلی در تحلیلهای علمی، جداکردن مواضع رسانهای از نیات اصلی است. در آمریکا به دلایل
مختلف داخلی و وضعیتی که لابیها در آن دارند، علنا گفته نمیشد که ما ایران را در
این مجموعه کلان بیثبات منطقهای خاورمیانه، یک کشور بیضرر میدانیم یا اینکه ما
میخواهیم ثبات ایران را از اختلافاتی که با جمهوری اسلامی داریم، جدا کنیم؛ چون آنها
احساساتی نیستند که بگویند میخواهیم انتقام بگیریم یا درباره فلان موضوع برخورد کنیم.
آنها منافع بسیار کلانی دارند و وقتی به ایران نگاه میکنند، یک نگاهشان به روسیه و
یک نگاهشان به چین است. یک نگاهشان به مسائل افغانستان و پاکستان، عراق، داعش و اسرائیل
است. به نظرم این چارچوب در ایران تجزیه و تحلیل نشده و خیلی متمرکز شدهایم که مسئله
ما هستهای بوده و میخواستیم مذاکره کنیم و حلش کردیم؛ درحالیکه اتفاقهای مهمی هم
در تجزیه و تحلیلهای آن طرف افتاده است.
.
.
به نظرم مهمترین امتیازی که آمریکا به ایران داد،
در موضوع هستهای نبود. به نظرم امتیاز بزرگی که آمریکا به ایران داد این بود که از
تداوم ناکارآمدی اقتصادی ایران جلوگیری کرد؛ چون میخواستند اقتصاد ایران ضعیف نشود؛
چون اقتصاد ضعیف باعث مشکلات سیاسی در ایران میشد که به نفع آمریکا نبود. ضعف اقتصادی
کشور بزرگی مثل ایران، بیثباتی در مرزها را به وجود میآورد و باعث مهاجرت، ناآرامی
و حتی رادیکالیسم میشود.
.
.
اعتقاد دارم هر دولتی در خرداد ٩٢ انتخاب میشد،
به طرف حلوفصل موضوع هستهای به عنوان یک موضوع حاکمیتی میرفت؛ چون مذاکرات ایران
و آمریکا قبل از این دولت شروع شده بود.
.
.
در سال ٢٠١٤ و ٢٠١٥، ٤٠٠میلیارد دلار پروژه نفت
و گاز در دنیا یا تعطیل شده یا به تعویق افتاده است. ٦٠ شرکت مهم نفت و گاز آمریکا
حدود ٢٠٦ میلیارد دلار بدهی دارند. تقاضای چین برای نفت کاهش پیدا کرده است. ٢٠٠ شرکت
نفت و گاز در دنیا، امکاناتشان را برای پرداخت بدهیهایشان به فروش گذاشتهاند. ١٥
شرکت شیل در دنیا اعلام ورشکستگی کردهاند. ١٣٠هزار نفر در نیمه دوم سال ٢٠١٥ در صنعت
نفت و گاز آمریکا شغلشان را از دست دادند. سرمایهگذاری در صنعت نفت و گاز بسیار افت
کرده است. در بخش معدن هم رکود جدی وجود دارد. اگر با آمار و ارقام به وضعیت بودجه
و اقتصاد ایران نگاه کنیم، انتخابهایمان بسیار محدود است. بهندرت اقتصاددانی را میشناسم
که معتقد باشد توسعه نسبی اقتصادی ایران در یک دهه آینده که محتاج نرخ رشد اقتصادی
بالای پنج درصد است، نیاز به سرمایه خارجی ندارد. ٩٠ درصد بودجه دولت صرف هزینههای
جاری میشود و اگر بخواهیم در صنعت نفت و گاز توسعهای انجام دهیم، به قدری در دنیا
شرایط بد است که اگر شرکتی هم بخواهد اینجا همکاری کند، باید خیلی تعاملی برخورد کنیم
و حتی قراردادهای جدید نفت و گاز هم ممکن است در داخل به مشکل برخورد کند.
.
.
مهمترین معیار توسعهیافتگی، پیشرفت، سالمسازی
و حکمرانی خوب زمانی خود را نمایان میکند که نرخ مهاجرت به صفر برسد.
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر