هنوز هم اصولگرایان (از منتهیالیه پایداری و موتلفه گرفته تا
منتهیالیه جامعه مدرسین و نظامیان مدرس دورههای بصیرت) برای زدودن دامن خود از لکه حمایت از احمدینژاد،
به «احمدینژاد تغییر کرد» متوسل میشوند. جدیدترین نمونههای این سیاهه تهوعآور
را بعد از ماجرای صدور حکم زندان و جریمه برای محمدرضا رحیمی به خاطر سپردیم.
البته که احمدینژاد 84 با احمدینژاد 92 تفاوت داشت، اما تفاوت نه در محتوا، نه
در قابلیتها. هیچ کشاورزی از تخم خربزه انتظار درخت انار ندارد؛ خربزه در هر
مرحله رشد، باز اثری از تخم خربزه است و نه غیر آن؛ و اصولگرایانی که نشانههای واضح سیر
احمدینژاد را در هاله نور و نشانههای استبداد و اتهامات مالیاش را در دوره
استانداری اردبیل و شهرداری تهران نادیده گرفتند، بیخود میخواهند القا کنند: چنین
کسی قرار نبود چیزی بشود که شد!
.
احمدینژاد آمد و تحمل شد تا جای خالی رأی و پایگاه اجتماعی
اصولگرایان را در مواجهه با اصلاحطلبان پر کند و گرنه کدام طبع فسادستیز و
استبدادگریزی مجال تأیید او را داشت؟ یک بده - بستان سیاسی به ضرر کشور و حتی نظام.
اینک چه کسانی میتوانند تاوان تحمل چنین کسی را بر صدر قدرت اجرایی کشور، محصور در اعداد و ارقام کنند؟
اینک چه کسانی میتوانند تاوان تحمل چنین کسی را بر صدر قدرت اجرایی کشور، محصور در اعداد و ارقام کنند؟
.
زهرا شجاعی (مشاور خاتمی و رئیس مركز امور مشاركت زنان در
دولت اصلاحات) که سال 84 در فاصله زمانی تغییر دولت، مجال این را داشته تا در چند
جلسه اول کابینه احمدینژاد حضورداشته باشد، در گفتگویی با شماره 23 مجله اندیشه
پویا (دی و بهمن 93) گفته است:
.
با شرکت در هیئت دولت نهم تفاوت چشمگیر دوکابینه قبلی و جدید را متوجه شدم. تمام افرادی که آنجا آمده بودند، نخستین باری بود که پایشان به هیئت دولت باز میشد بهجز آقای احمدینژاد که پانزدهدقیقهای در دورهای که شهردار تهران بود مهمان هیئت دولت بود. حتی در اداره جلسه نیز تفاوت مدیریتی فاحشی در جریان بود. از کابینه آقای خاتمی تنها من و آقای شیبانی رییس بانک مرکزی و دکتر رحمتی وزیر راه حضور داشتیم و آقای مهرعلیزاده هم که بهکل نیامد. فضا سنگین بود. دستور جلسه خیلی ساده بود. آقای احمدینژاد از روی متن میخواند و هر موضوعی که تمام میشد دعوت به صلوات میکرد و وارد دستور جلسه بعدی میشد. نزدیک نیمه شعبان بودیم. آقای مشایی طرحی آورد با عنوان «میثاق با امام زمان، بیعت با رهبری» و یک میلیارد تومان برای شربت و شیرینی در جمکران درخواست هزینه کرد ... آقای رحمتی وزیر راه در آن جلسه پیشنهاد خوبی دادند. گفتند که شربت و شیرینی که دولتی نیست و نیاز به تعیین اعتبار ندارد و بهجای آن میتوانید پانصد میلیون دیگر روی آن بودجه بگذارید تا ما جاده قم – جمکران را درست کنیم تا مردم در مسیر زیارت آسیب نبینند. آقای احمدینژاد ناراحت شد و اعتراض کرد که این چه تفکری است، صدایش بالا رفت که دولت عوضشده و شما فکر میکنید مملکت را وزارتخانه حفظ میکند؟ گفت «جمکران است که کشور را حفظ میکند».
.
از این رویه اداره کشور، اصولگرایان خبرهای روشن و بیشماری
داشتند ولی خودشان را به خواب زده بودند و حالا میخواهند باور کنیم از تخم خربزه، قصد برداشت انار
داشتند!
.
میرحسین این نشانههای واضح اضمحلال کشور را مثل بسیاری از
کسانی که در پیلههای جناحی گرفتار نبودند، فهمیده و جدی گرفته بود. از تحمیل سبک
زندگی سیاسی خاصی بر مردم که خسارت یک مدیر بیکفایت در سطح بالا را صرفاً به دلیل
وابستگی جناحی نادیده میگیرد، احساس خطر جدی کرده بود. آنهایی که میپرسند چرا
میرحسین عافیت و گوشهنشینی 20 ساله را رها کرد و وارد میدان شد، شاید نمیدانند که همه
قرار نبود عین غالب اصولگرایان، نشانههای روشن تخریب بنیانهای اقتصادی و اجتماعی
کشور را نادیده بگیرند! میرحسین به این باور رسیده بود که تحمل احمدینژاد برای
چهار سال دیگر، کشور را به راهی میبرد که بازگشت از آن در بهترین حالت، سالهای
سال طول میکشد اگر نگوییم مجالی برای جبران مافات نخواهد بود.
.
.
امروز چهار سال از آخرین باری که میرحسین توانست از زیر
خروارها خروار سانسور و محدودیت با مردم سخن بگوید، میگذرد. پیشبینیهای او درست
بود یا پیشبینیهای کسانی که احمدینژاد را آراستند؟
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر