مدیران هفتهنامه شارلی در فرانسه همان اندازه قدرت تخیل خود
را از دست دادهاند که مخالفان راه و رویه این نشریه. در شارلی نمیتوانند جهانی را
در تخیل بیاورند که مسلمانان در آن زن باردار
مسیحی و همسرش را به «گمان» اهانت به قرآن، زنده در کوره آجرپزی می سوزانند (اتفاقی
که دو ماه و نیم قبل در پاکستان رخ داد +)، و مخالفان
شارلی هم نمیتوانند خیال کنند که اگر قرار بود این نشریه بلافاصله بعد از کشتار، تغییر
رویه دهد، باید داعش و القاعده جشن پیروزی میگرفتند؛ از آن رو که توانستهاند با کشتار و ترور،
ارزشهای مورد ستایش غرب را مضمحل کنند.
اینجا مطلقا بحث بر سر این نیست که کدام سوی این میدانِ سیاه
و پُر کینه، حق است و کدام باطل، صحبت سر این است هیچکدام نمیتوانند خود را جای دیگری
تصور کنند.
.
تمرین مهم و فراموش شده شهروندان جامعهای کمبهره از
مدارا، «تخیّل» است؛ این که مردمان در خیال خودشان، خودشان را جای کسانی بگذارند که
عین آنها، و عین دلبخواه آنها، فکر و عمل نمیکنند. همین است که تحمل دیگری و عقیده
دیگری، محال اگر نه؛ دشوار میشود، همین است که «درک مشترک» به رویا مانده و دنیا
وحشی میشود.
.
.
مصطفی ملکیان چه خوب گفته بود: «"توهم" بریدن از واقعیت است امّا
"تخیل"، درست برخلافِ توهّم که آدمی را از واقعیتها دور میکند، او را به واقعیتها نزدیک
میکند: «ما از تخیل خود، نه برای گریختن از جهان، که برای پیوستن به آن بهره میجوییم».
همان طور که توهّم بزرگترین دشمن و مانع اخلاقی زیستن است، تخیّل بزرگترین یار و مُمدِّ
حیاتِ اخلاقی است.»
.
در پلاس (+)
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر