(1)
موضعگیری
علی لاریجانی در مورد انتشار خاطره سالهای دور رفسنجانی در مورد نظر بینانگذار جمهوری
اسلامی بابت شعار «مرگ بر آمریکا» منطقی و
خیلی خوب بود. البته قبل از آن، خود رفسنجانی هم انتشار بیموقع و بدون هماهنگی این خاطره را در وبسایتاش
تخطئه کرده بود. لاریجانی گفته: «نقل شد که طی نامهای به امام چندین مطلب منجمله مطالبی
راجع به آمریکا ذکر شده بود و امام هم در این موضوع اقدامی نکردند سؤال این است طرح
این مسئله در رسانهها که مربوط به سالها قبل است و رهبری زمان نیز درباره آن تصمیم
خود را گرفت بود چه خاصیتی دارد؟ آیا در شرایطی که ما با صحنه بینالملل داریم طرح
این مسائل که طبعا موجب کشمکش درونی در کشور میشود و سایش نیروها را در پی دارد، چیزی
جز ضرر برای آن قابل تصور است؟ آیا این معنای غلط را به دیگران القا نمیکند که نوعی
دلدادگی و شیفتگی و ذوقزدگی برای کار با آمریکا و غرب در نهان سیاستورزان و جریان
رسانهای کشور مطرح است، و این تلقی غلط مایهای گرانفروشی در مذاکرات و بیعزتی در
صحنه جهانی برای ما نیست؟»(+)
.
متاسفانه
مسیر مذاکرات و مناقشه هستهای به سمت یک جدال بسیار پرهزینه و حساس و حیثیتی سوق داده
شده است. البته این دلیل نمیشود که از خاطر ببریم ذوقزدگی بابت اتفاقات نیویورک،
چه بسا به زودی به ضد خود تبدیل شود؛ به این معنا که اگر گشایشهای اخیر در روابط ایران
و آمریکا درست و با طمأنینه مدیریت نشود و افراطیون موثر در آمریکا و ایران تحریک و
تهییج به تندی شوند، امید به بهبود منطقی روابط قطعا تا اطلاع ثانوی دوباره به تأخیر
خواهد افتاد. رهبری حمایت خوبی از دستگاه دیپلماسی دولت روحانی کردهاند و باید امیدوار
بود عمر این حمایت، هر چه بیشتر شود.
.
تصمیم
در مورد توقف یا ادامه شعار «مرگ بر آمریکا» نیز اساسا منوط به نظر شخص رهبری است و
نه هیچ کس دیگری؛ نه مردم، نه خاطرهها، نه امثال نمایندههایی که میدانند شورای نگهبان
رصدشان می کند برای رد یا تایید صلاحیت. رهبری اگر نظر مساعد داشته باشند، مستندات
و دلایل خیلی خوب آن توسط صدا و سیما یافته شده و توجیه مردم و نماینده های مردم به هر صورت انجام خواهد شد (به مثال مناقشه بر سر
کنترل جمعیت توجه کنید). تا پیش از آن، ذوقزدگی باید که موقوف باشد!
.
(2)
به نظر
طبیعی نمیآید که ایران و آمریکا همزمان هم به سمت بهبود روابط پیش بروند و هم، آشکارا
صداقت طرف مقابل را زیر سئوال ببرند. این لفظ «آشکارا» خیلی مهم است. احتمالا در عالم
سیاست هیچ دو دولتی را نمیتوان پیدا کرد که نسبت به هم صداقت و شفافیت تام و تمامی
داشته باشند ولی معمولا اگر قصد قرابت و رفع مشکل داشته باشند، این چنین در کوی
و برزن به تخطئه یکدیگر نخواهند پرداخت. مذاکره با طرف مقابل و در عین حال: رد «علنی»
و «بیپرده» صداقت او، آیا نمیتواند از قضا نشانه بیصداقتی در نتیجهبخش خواستن مذاکرات باشد؟
.
(3)
ولگردی
در شبکههای اجتماعی، و تورهای وسیع گشادن برای جلب و جذب لایک و پلاس، امکان هرز و
بیهودهگویی را خیلی زیاد میکند؛ فرقی نمیکند نوه امام خمینی باشی یا نوه و خود هر
کس دیگری! واقعا از شمارش خارج شده تعداد این حروف و کلمات بینوا که هر روزه توی دل
این شبکههای اجتماعی هدر میروند؛ این شبکهها شده اند عین گردابهای توی دل اقیانوسها.
این هرز و زیاد و بیهودهگوییها، گوهر کلام را بیمقدار میکند.
.
(4)
طبق
معمول دکتر سریعالقلم سخنرانی جذابی کرده است؛ این بار در مورد: «لزوم تفکیک قدرت
سیاسی و اقتصادی». خواندن سطر به سطرش را به همه توصیه میکنم(+). یک بخش آن به نظرم
خیلی مهمتر آمد:
«در اروپای قرن نوزدهم پیش از آن که دموکراسی وجود داشته باشد رسانههای منتقد وجود داشتند و در انگلستان بیش از چهار قرن است که روزنامههای آزاد و انتقادی و دانشگاههای مستقل وجود دارند. این در حالی است که دموکراسی پدیده قرن بیستم است و نشان می دهد که ابتدا شهروندان مدنی شدند و سپس دموکراسی شکل گرفت.»
.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر