ما چگونه ما شدیم؟ ریشهیابی علل عقب ماندگی در ایران (به انضمام نقدها و نظرها) / دکتر صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران / انتشارات روزنه؛ 1377 – چاپ نوزدهم، ویراست سوم: 1391
.
این
مشهورترین کتاب دکتر صادق زیباکلام مشتمل بر یک مقدمه و شش فصل است. در چاپهای
اخیر گزارشی از دو جلسه نقد و بررسی کتاب، چند مقاله دیگر در نقد کتاب و البته
پاسخهای نویسنده کتاب نیز چاپ شده است.
.
این
کتاب به طور جدّی – و احتمالا برای نخستین بار در چنین سطحی- تئوری وابستگی و
«استعمار: عامل عقبماندگی» را زیر سئوال برده و آنها را متأثر از تفکرات
مارکسیستی دانسته است (همین مسئله، جریان چپ و مخالفان سنتی مقوله موسوم به غربزدگی
را تبدیل به دو جریان مخالف این کتاب کرده). همزمان نویسنده در مقام پاسخ به این
سئوال بر آمده که «چرا ایران اساسا در وهله اول تبدیل به کشور عقبمانده گردید تا
استعمار بتواند بر آن سوار شود؟» یا «چگونه استعمارگران توانستند از هزاران کیلومتر
آن طرفتر آمده و بر ما مسلط شوند اما ما نرفتیم آنها را به استعمار در آوریم؟»
.
زیباکلام
در این کتاب برای یافتن پاسخ، به تحلیل فرم حکومت در ایران و توجه به صحرانشینی
اکثریت خاندانهای سلطنت بر کشور و تبعات آن، نقش کم آبی و محیط زیست در مسلط شدن
قدرتهای سیاسی بر جامعه برای مدیریت منابع آب و همچنین بررسی نتایج تماس یا تقابل شرق
و غرب در بعد از اسلام پرداخته است.
.
با
این همه، فصل پنجم کتاب زیر عنوان «خاموش شدن چراغ علم» - به گمان من – درخشانترین
فصل کتاب است. او در این فصل به دوران طلایی دانش در جهان اسلام و سپس قهقرای علمی
در آن پرداخته که در نهایت در طول قرنها منجر به فاصله گرفتن جهان اسلام و مسلمین
از نوآوری و علم و در نهایت پرداخت هزینههای سنگین در مقابل جهل شد. نویسنده در
این فصل از ابوحامد امام محمد غزالی به عنوان کسی که اندیشه وی در خدمت تفکر جزمگرای
حاکم قرار گرفت نام میبرد و در عین حال مینویسد: «مخالفت او با فلسفه و نحلههای
خرداگرایانه و علوم طبیعی به واسطه نفس آنها نبود بلکه به دلیلی تشتتی بود که از
دید غزالی فلسفه و علوم طبیعی بر افکار و آرای مسلمین گذارده بود.»
نویسنده
میافزاید: «فضای خردستیز بغداد ] به خصوص از دوره متوکل عباسی
به این سو[ به تدریج و از قرن یازدهم
میلادی با همه تبعات و آثار زیانبار آن در ایران نیز ظاهر شد. مهمترین این تبعات
ضدیت با فلسفه و خاموش شدن چراغ علم بود ... خردگرایی در میان مسلمین بیشتر رو به
تحلیل و زوال رفت.»
.
خواندن
این کتاب را به «همگان» توصیه میکنم؛ از آن رو که تقریبا بحث و سخن درباره علل
عقبماندگی ایران یکی از پرجذبه ترین مباحث سیاسی و تاریخی نزد اکثر مردمان، به
خصوص جوانان کشور، است. زبان پیچیدهای ندارد و منسجم گرد هم آمده. این کتاب انگشت
اتهام در پرونده عقب ماندگی ایران را به سوی خود ما نشانه رفته؛ بیآنکه از در
تطهیر غرب وارد شده باشد. این کتاب مخاطب خود را به بررسی علت و نه معلول فرامیخواند؛
شاید قدم نخست در اصلاح واقعی امور.
.
پ.ن:
اگر روزی اختیار به دست من باشد که یک درس و کتاب به واحدها و کتابهای درسی عمومی
و اجباری دانشگاهها اضافه کنم، به احتمال قریب به یقین همین کتاب خواهد بود!
.
.
.
.
در گوگل پلاس (+)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر