دل آرام! بهانهی ایمان
سلام
خوانده بودم فیثاغورس معتقد بوده تمامی
جهان مادی را میتوان با ریاضیات تبیین کرد و توضیح داد. این یعنی با معادلات
پایدار ریاضی میشود به قدرت پیشبینی دست یافت و بعد حُکم راند؛ دنیا و مردمانشان
را چید و ورچید؛ همه چیز دو دو تا چهار تا. شاید دومین غرور بزرگ نسل بشر همین جا
شکل گرفت؛ بعد از آن غرور نخستین که کار به هبوط کشید و عریانی آدم و حوّا. از
فیثاغورس تا عصر کوپر نیک و کپلر و گالیله و البته نیوتن ِ بزرگ، قرنها فاصله است،
هر چه انسان به معادلات پایدار ریاضی رسید که
کار این اعجوبههای آغازین روشنگری بودند، به همان اندازه انگار که توی حرف
فیثاغورس چیزی را از قلم ِ توجه انداخت؛ این که او حرف از تبیین جهان ماده زده بود
و نه همهی جهان. این فراموشی، به فراموشی «روح» دامن زد؛ به فراموشی انسانیت
انسان. حالا هم که کار دنیا رسیده به اینجا که فارغ شدن از ریاضیات محال است، اما
فارغ شدن از روح، سکه رایج است در بازار زندگی. اینطور شده که همیشه ماشینحسابهای
خودمان را گذاشتهایم توی جیبمان، و خیال کردهایم که تدبیرهای متصل به فرمولهای
پایدار، همهی محصول آن سوی معادلات ِ بودن و نبودن را تواند که اسیر اعداد کند. همین
هم میشود که همه میخواهند معجزه ببینند، به هم ریختن قواعد و این فرمولها را، تا که ایمان بیاورند، نه که بدانند این ایمان است که معجزه بر دوش میبرد.
.
دلآرام! حساب تو حساب دو دو تا نیست. حساب
تو حسابِ ایمان است. ایمانی که هر دم باید نو شود؛ جاری باشد.
دلآرام! گاهی میشود خنکای آمده از بال
زدن ِ فرشتهها را روی دوش حس کرد.
دلآرام! چه بهانهی درخشانی هستی تو،
برای من.
.
خداحافظ عزیز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر