پرده
اول: سه سال قبل، یک ماه مانده به شروع سال تحصیلی، در قالب رفتاری بسیار زننده، وزیر
حقیر علوم دولت احمدینژاد (کامران دانشجو)، ناگهان رئیس دانشگاه تحصیلات تکمیلی در
علوم پایه زنجان (دکتر یوسف ثبوتی) را از کار برکنار کرد. مردم زنجان دکتر ثبوتی را
«دوست» داشتند؛ فراتر از قواعد همشهریگری و ریاست بر یکی از معتبرترین دانشگاههای
کشور که پایهگذارش، خود او بود. اعتراض و تحصن و تجمع مردمی و دانشجویی، که در نوع
خود برای ابقای یک رئیس دانشگاه بیسابقه بود، تنها اما توانست یک روز معارفه رئیس
جدید دانشگاه را، آن هم در غیاب دکتر ثبوتی، به تاخیر اندازد. معاون وزیر حقیر علوم
اعلام کرده بود حاضر است تا پای شهادت برود ولی ثبوتی دیگر رئیس این دانشگاه نباشد. سردار رئوفینژاد، استاندار وقت زنجان، عین فرمانده عامل کودتاگران، چنان
بر مخالفان عزل دکتر ثبوتی تاخت و تهدیدشان کرد که سابقه نداشت ... ثبوتی عزل شد ولی
عزیز ماند، عزیرتر هم شد.
.
پرده
دوم: دوشنبهای که گذشت، قرار بر معارفه استاندار جدید زنجان (جمشید انصاری) و تودیع
سردار رئوفینژاد بود. استاندار جدید، پشت تریبون، وقت صحبت، چشماش به یک گوهر افتاد:
«دکتر یوسف ثبوتی». همان جا او را به اسم خواند، به نیکی و تفاخر ... و سالن ِ مملو
از جمعیت، ناگهان از شوق منفجر شد؛ دقیقهها هلهله و شادی و اشک ِ پیروزی، سهم این
مراسم رسمی و بیسابقه بود ... سردار رئوفینژاد کاش آب نشده باشد؛ بداند که کجای دنیا
ایستاده بود.
.
.
پینوشتها:
.
وقتی
دکتر ثبوتی عزل شد، این را نوشته بودم (با کلی لینک مرتبط): «ما غمگینیم. غمت سنگین
و سنگین و سنگینتر باد» (+)
یادداشت
نماینده وقت زنجان در مجلس (و معاون فعلی وزیر علوم) درباره برکناری پروفسور ثبوتی
(+)
«همشهری
جوان» در دفاع از دکتر ثبوتی نوشته بود: «ثبوتی، زنجان و ارزشهای دیگر» (+)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر