1) برنامه سوم مناظره کاندیداها، تا حدی به یک
مناظره معمول نزدیک شد. از منظری خوشبیانه باید پذیرفت که صدا و سیما اگر آن
اندازه خود را بینیاز از نظر دیگران نمیدانست، میتوانست از همان ابتدا، حداقلهای
یک مناظره انتخاباتی را تامین کند و نه تحت فشار و پس از هدر رفتن دو مناظره قبلی.
بدبینانه میتوان تصور کرد که صدا و سیما میخواست تعمّدا مناظرههای اقتصادی و
فرهنگی را بیرونق سپری کند و در مناظره سیاسی، فضا را به سود بالا بردن مشارکت، با
بهبود شرایط برای تقابل کاندیداها، قطبی کند. این که در بین سه مناظره، مناظرهی
سیاسی آخرین مناظره بود، می تواند موید این منظر بدبینانه باشد! سئوالات پایانی
طرح شده صدا و سیما از کاندیداها هم از تیپ سئوالات «نظر موافقتون در این
باره چیست؟» بود. مجال اگر مجال آزادی بود، باید ابتدا ثابت میشد که مثلا 9 دی واقعا
حماسه بود و سپس در تأیید آن، نظر خواهی میشد!
2) به نظرم در این مناظره، قالیباف وقتی به تقابل
با روحانی پرداخت، مرتکب اشتباه بزرگی به زیان خود و به سود روحانی شد. او میخواست
شبهه ایجاد شده درباره دوگانه حرف زدناش را برای بسیجیان و دانشجویان - درباره
ماجرای کوی دانشگاه - برطرف کند که کنترل
کار، از دستاش خارج شد و روحانی ناچار شد ایده «حمله گازانبری» او را یادآوری کند!
قالیباف همچنین وقتی خواست که ولایتی را تحت لوای مقابل هم قرار دادن «دیپلماسی» و
مجاهدت رزمندگان در دوران جنگ، چنان پُرشور تخریب کند، اشتباه دوم خود را مرتکب
شد. او میخواست احساسات قشر جبهه رفته و منتقد سیاسی را به سود خود به بازی بگیرد
که در سطحی بالاتر، و در اصل، ائتلاف خود با ولایتی، و به تبع، شأن تشخیص قبلی ِ سیاسی
خود را زیر سئوال برد. در مجموع، به گمان من، اندوخته دو جلسه مناظره قبلی خود را تا
حد زیادی واگذار کرد.
3) همه دفاعیات جلیلی از مذاکرات هستهای را
ولایتی وقتی زیر سئوال برد که یادآوری کرد نتیجه مذاکرات با مدیریت جلیلی، هر چه
بوده نهایتا به گسترش تحریمها منجر شده. رقبایی که او را جدی میگیرند، میتوانند
پوستر جلیلی را چاپ کنند و جملاتی را که او در تأیید وضعیت کنونی مملکت بر زبان
راند، روی آن بنویسند تا به یک ضد تبلیغ سر راست علیه او بین مردم تبدیل شود! او
وقتی دلیل توقف توافق لاریجانی – سولانا را از سوی سولانا، به نفع احمدینژاد،
مخفی نگاه داشت، و ولایتی بلافاصله دلیل آن را یادآوری کرد، ضربه خورد. دبیر نهاد
عالی امنیت ملی مملکت البته آن قدر دست خالی هم بود که در مورد وقایع بعد از
انتخابات 88 نتوانست بگوید کدام دادگاه مثلا خاتمی و میرحسین را به قانونشکنی،
مجرم شناخته است! کسی هم متاسفانه در این باره از او نپرسید آن چنان که کسی از او
نپرسید به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی کجا بود وقتی برای توقف جنایت در زندان
کهریزک در همان سال 88، و بیخ گوش تهران، ناچار شخص رهبری وارد شد؟ او در مورد
واقعه سمیرم هم دروغ گفت. او آن قدر با خود کاغذ و نوشته آورده بود، و آن قدر حرف
زد، تا مجال پشت تریبون رفتن خود را سوزاند؛ یک فرصت برای این که معلوم نشود او
خود، چه برنامهای برای سیاست داخلی و خارجی دارد. تا آخر، بیرون گود نشست و فقط
انتقاد کرد و ایراد گرفت.
4) محسن رضایی هم ضربه بسیار بدی از روحانی خورد
وقتی از طرف روحانی اعلام شد در یک جلسه
فوق سری در باره مسئله هستهای، محسن رضایی معتقد بوده شورای امنیت بهتر از شورای
حکّام برای ایران است و کیست نداند فشارها
بر ایران از بعد فرستاده شدن پرونده هستهای به شورای امنیت، فزونی گرفت. او
همچنین به صورت تلویحی از سوی روحانی به افشای مذاکرات جلسه فوق سری متهم شد. رضایی
به خوبی اسم «مقاومت» گذاشتن روی روند مذاکراتی را که منجر به در اختیار گذاشتن
زمان برای اثرگذاری تحریمها میشود را زیر سئوال برد. ژستهای فراجناحی محسن رضایی
اما دلآزار بود. وقتی او فرمانده سپاه بود، خاتمی رئیس جمهور شد و آیا واقعا کسی
عملکرد جناحی سپاه را در سال 76 از یاد برده است؟ بدشانسی رضایی البته این بود که
غرضی هم میخواست این ژست را بگیرد.
5) حدادعادل در نقش دادستان ظاهر شده بود؛ و البته طبق معمول نه «داد» ِ مردم. کنار
جلیلی هم نشسته بود که زحمت رد و بدل کردن یادداشتهای «دوستانهشان» بر دوش دیگری
نباشد! یک خوششانسی دیگر!
6) پیش خودم، به همان اندازه که قالیباف سقوط
کرد، ولایتی صعود کرد! اگر آن لکنتهای وقت خطابهاش نبود، بسی بهتر بود!
7) به نظرم عارف میتوانست صریحتر باشد چه آن که
خود را در موضع انتقاد از رویه چهار سال گذشته بر کشور قرار داد. او میتوانست
اتهام پاکسازی دولت از اصولگرایان را در دوره اصلاحات با سئوال اسم رئیس ستاد
قالیباف (و پیش از آن ستاد ائتلاف پیشرفت) با صلابت تمام رد کند. حسین مظفر، فرد
مورد نظر، وزیر دولت خاتمی بود. او به حداد هم باید میگفت که رد یا قبول
اعتبارنامه برگزیدگان انتخابات مجلس، حق قانونی مجلس است و او از این بابت نمیتواند
متعرض شود. او به راحتی می توانست به حداد عادل و همه وجدانهای بیدار یادآوری کند
که چطور نتیجه تغییر در نتایج اولیه هیچ انتخاباتی، توسط شورای نگهبان، به سود
اصلاحطلبان نبوده است.
8) غرضی هنوز شوخی شورای نگهبان است با افکار
عمومی مردم. روز محاسبهای اگر باشد، شورای نگهبان، مکلف به عذرخواهی نمیشود؟ واقعا
جایی که سعیدیکیا رد صلاحیت شد، چرا باید غرضی تأیید میشد؟ الان حتی باید روی
صلاحیت او برای وزارت نفت و پست و تلگراف و تلفن هم بازنگری شود! صرفا جهت درج در
تاریخ!
9) درباره روحانی در فرصت بعدی، کاملتر خواهم
نوشت. او در مواجهه با قالیباف و رضایی خوب عمل کرد. جمله «خوب است سانتریفیوژها
بچرخند، ولی مملکت هم باید بچرخد» بیتردید ارزش تبدیل شدن به پوستر تبلیغاتی را
دارد.
10)
از
یکی از دوستانم بعد از مناظره پرسیدم: «برنده کی بود؟» ... گفت: «پنج به اضافه یک»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر