.
یکی
از آرزوهای من سفر با کشتی است؛ نه کشتی مسافری بلکه کشتی تجاری؛ اگر که کانتینر بَر
باشد؛ چه بهتر، اگر که فلّهبَر نباشد؛ چه بهتر!
شنیدهام
«کار» روی کشتی، خیلی سخت است. شنیده ام که «دریا پیر میکند»؛ ولی مسافرت که
نباید این خاصیت را داشته باشد! توی کشتیهای تجاری بزرگ سوار شدهام اما تنها
وقتی که ایستادهاند و با طناب به اسکله قفل شدهاند. فضاهای دنج و دور بسیاری دارند.
در خیالم، لحظه بریدن از اسکله و دور شدن از لنگرگاه، خیلی باید که باشکوه باشد.
سینه آب اقیانوسها را شکافتن و در خلوت به سوی مرز آسمان و زمین راندن، باید که
باشکوه باشد. یک بدی کشتی مسافری، از آن عظیمالجثههای زیبا و راحت که وصف و عکساش
را دیدهایم، شاید فرعی شدن «دریا» باشد به واسطه آن همه ابزار خوشی و تفریح؛ ساقط
شدن شأن دریا در حد یک جاده فقط.
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر